پروژه دانشجویی بررسی مبحث عقل در مثنوی و فیه ما فیه و مکتوبات مو

پروژه دانشجویی بررسی مبحث عقل در مثنوی و فیه ما فیه و مکتوبات مولانا در word دارای 213 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی بررسی مبحث عقل در مثنوی و فیه ما فیه و مکتوبات مولانا در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
فهرست مطالب
چکیده
مقدمه 1
بخش اول:کلیات
اهداف تحقیق 8
.نوع وروش کاربرد ..9
پیشینه ی تحقیق 10
بخش دوم
فصل اول: ولادت و جایگاه مولانا در شعر و عرفان
1-زندگی نامه 12
2-آثار مولانا 22
3-سبک مولانا 28
فصل دوم:مختصری درباره ی عقل
1-معنی لغوی و اصطلاحی عقل 36
2-تعریف عقل 38
3--عقل در قرآن 40
4-برداشتی کوتاه ازعقل وانسان عاقل در نهج البلاغه 44
5-مراتب عقل (نظری،عملی) 55
6-زمان تملیک نورعقل به انسان 58
7-پیامبران وعقل 58
8-تاریخ عقل 63
فصل سوم: .نظرات مختلف در موردعقل
1-عقل در منطق 66
2-عقل از نظر فلاسفه و حکما(بالقوه،بالملکه،بالفعل) 67
3-عقل در عرفان 70
4- اسلام و تفاوت عقل در عرفان و فلسفه72.
5-عقل در اخلاق اسلامی 74
5- رابطه ی عقل و شرع 75
6-رازماندگاری شریعت محمدی 76
7-عظمت عقل 80
بخش سوم:عقل درسه اثرمولانا 82
فصل اول 81
1-دیدگاه مولوی در مورد هستی وعقل 83
2- -عقل ممدوح 87
3-عقل مذموم 89
4-عقل جزئی 88
5-عقل کلی(کل) 90
6-عقل کسبی وموهوبی 91
7-تفاوت عقل جزئی وکلی 89
8-ارتباط عقل جزئی وکلی 96
فصل دوم: 98
1-تولد وهستی عقل 100
2-عقل وجان 101
3-عقل جزوی 105
4-عقل عقل 109
5-عقل و ملک 111
6-عقل معاد 113
7-عقل و نفس 114
8-عقل و حواس 118
9-عقل و تقلید 124
10-عقل و جهل 126
11-عقل و دانش 128
12-نقص عقل،عقل ناقص 130
13-دام عقل 133
14-آفات عقل 133
15-عقل وشهرت 134
16-عقل وحرص 137
17-عقل وشهوت 138
18-عقل و وهم 141
19-عقل و نقل 142
20-عقل بحثی 144
21-عقل فلسفی 145
22-عقل وجبروقضا 148
23-عجزوناتوانی عقل 151
24-ذم عقل154
25-عقل دوراندیش 161
26-بی عقلی 161
27-کم عقلی(عقل مختصر) 163
28-عقل زیرک 165
29-عقل و حماقت 166
30 -عقل،باطن جهان(عقل پنهان) 167
31 -عقل وجماد(منجمد) 168
32-عقل وحیوان 173
33-عقل وشادی 175
34-عقل ودل 176
35-عقل و عشق 179
36-عقل وسپاس 176
37-عقل ومستی 187
38-عقل وحیرت 188
39-عقل وجنون 191
40-عقل وایمان 193
41-عقل ،دین ویقین 194
42-عقل وغم 195
43-غیرت وعقل 196
44-عقل وحیله 196
45-عقل ابدالان واولیاء 197
46-عقل کامل 199
47-عقل علی 202
48-عقل و صبر 203
49-عقل شاگرد 205
50-عقل تمییز 206
51-عقل ونور 208
52-عقل ووحی 209
53-عقل و روح 212
54-عقل ورسول 213
55-عقل وخدا 215
56-مراتب یا تعدد و تنوع عقل 218
57-طب و عقل 219
58-عاقلان مجنون .... 220
59-فرمانروایان خرد ..... 220
60-انواع عقل ... ..222
61-عقل کودک .. ..223
62-عقل پیر 224
63-اشکال فکر .. .225
64-اختلاف عقل ها226
65-آثارونتایج عقل .. 226
66-تفاوت عقل 227
67-فکر و صورت 228
68-تیزی فکر .. 231
69-موانع فکر 232
70-خردو سخن ومعنی 233
71-عقل و نجات 233
72-مدح عقل 234
73-فکر وجوهر 240
74-عقل تجزیه پذیر 242
75-تفاهم و عقل 243
76-عقل امم/خلقان/عام 243
77-عقل و خرد 244
78-عقل و حرکت 245
79-عقل و تنازع در بقا 246
80-عقل و گرفتاری 247
81-عاقلی ومعنوی 248
82-عقل غا لب 248
83-ترکیبات عقل درمکتوبات 249
84-عقل و دلیل درمکتوبات 249
بخش چهارم:سفرعقل جزئی به سوی عقل کل250
فصل اول: سرزمین عنکبوتان نفس
1-سرزمین حواس و عنکبوت عادت وتکاپوی پری وجدان 253
2-عنکبوت تقلید وفرزندان پنهان وزیرکش وپری انذار(جهل معصوم،جهل علم، وتورآفات
وادعای شاهی عقل جز259
3-تله ی پنهان عنکبوت معمولی باتارهای طلایی وپری انذار(راضی به معمولی بودن 267
4-عقل معمولی هوشیاروپری انذاروایمان وتقوا269
5-عنکبوت سیاه(اندوه حوری دل،خواب حواس باطن،بیهوشی پریان نجات وایمان ومرگ عقل. 270
فصل دوم: خادمان خاموش عروس خلقت (انسان) ...272
1-سرزمین قاصدان و بیدارکنندگان عقل قطره(شناوری درعظمت خاموشان طبیعت
بیداری پری عشق وتشدید صفت جمال الهی وتله عنکبوت حیرت273
2-سرزمین دل وپری قکر وپری عشق(مستی وتارشیرین وگلدار عنکبوت سکروحیرت
وشمشیرغیرت رب282
فصل سوم: سرزمین عقل تمییزوتلاش پریان 288
1- سوختن ،شعله ور وخاکسترشدن وبیصدا فریادلااحب الآفلین سردادن، ودر خدا جان دادن289
2- کوره ی آتش (پریان صبر، رضاو تسلیم،آستانه ی عقل تمییز، وزیرکی عنکبوت عقل تمییز)...292
3- عقل تمییز واهدای نور فرقان، آراستگی به جلال الهی (انذارپریان ایمان وتقوا وامدادپاکان ).293
4-دام عنکبوت عقل تمییز(پیشی گرفتن صفت جلال برجمال وسختگیری صفت جلال
وقربانی شدن جمال295
5 -هدیه ی پری ایمان در یقین(تعادل واتحاد بین جمال وجلال296
فصل چهارم: به سرزمین زیبایی عقل کل ،(عقل رسول وعقل وحی) خوش آمدید.298
1-جشن درمیان عرشیان وازدواج حوری دل(عشق)با فاتح عقل کل299
2-فاتح دادگاه عهدالست وتاج کرمنای محبوبیت وتعظیم برعقل کل299
3-تولدی نو ونگاهی نووشکرزبانی وعملی از کل آفرینش وگوهران خدا
وکتاب مبین (.صحوواقعی)301
بخش پنجم304
نتیجه گیری305
انگلیسی ....310
چکیده
تا چه عالم هاست در سودای عقل
تا چه با پهناست این دریای عقل
این مجموعه باعنوان عقل درسه اثرمولوی(مثنوی،فیه مافیه،مکتوبات) فراهم آمده است پژوهشی هست درمورداندیشه ی مولوی درموردعقل که برای رهایی انسان ها گفته شده است.
درمثنوی مولوی دو نگاه متفاوت به عقل دارد.در مواضعی آن راهم جنس ملائک می داندوگاهی آن را ماروکژدم می خواند.وهشدارمی دهد.مولانا میخواهد همه رامتوجه درجات مختلف عقل خود کند تابا پاکی وتفکّر جویبارعقل قطره را از حالت رکود و سستی بسوی عقل کل جاری سازند تا باعشق به دریای حب رب بپوندند.و در بحر شگفت انگیز وشیرین عقل تمییز و عقل کل شنا کنندو دو باره با نگاهی نو و زندگی نو متولد گردندوباشاه کلیدتفکّربه درجه ی علیّین برسند.ودرپنج بخش گردآوری شده است.بخش اول کلیات است.بخش دوم شامل سه فصل درموردولادت وآثارمولانا.و در فصل دوم وسوّم مختصری در مورد عقل و نظرات مختلف در باره آن، بخش سوم شامل دوفصل، عقل از دیدگاه مولوی ،وعقل و دیگرقوا در سه اثرمولوی ،بخش چهارم درچهارفصل و همه ی فصل ها در مورد سفرعقل جزئی بصورت کلی در قالب داستان به سوی سرزمین زیبای عقل کل به همراهی پیوند عقل کل با پری عشق بیان گردیده است.وحوادث وخطراتی که در طول این سفر پریان عقل کل و و وجدان با عنکبوتان ابلیس و نفس طی می کنند سعی شده است تاحدامکان روند داستان باردیف بندی عقل هاو بانظرات مولوی همسو باشد.وداستان با ردیف بندی عقل درفصل دوم از بخش چارم از شماره 1تا56 تنظیم شده است.بخش پنجم شامل نتیجه گیری می باشد.
مقدمه
«احوال آدمی همچنان است که پر فرشته را آورده اند و بردُم خری بسته اندتاباشدکه آن خر از پرتو صحبت فرشته،فرشته گردد.» (فیه مافیه،ص.107)
مثنوی مولوی اثبات آیت خداوندی است. آنجا که از گوهر عقل سخن می گوید و از انسان می خواهد با تفکر در عظمت ها این در را باز کنند و وارد گلستان های بی انتهای معانی او شوند. مثنوی اثبات چهره باطنی و زیبا رو و حیرت انگیز بشر است. اثبات قانون محکم فکر کردن می باشد. اثبات معلم بزرگ قانون های خداوند با کتاب مبین. اثبات عقل احمدوشهر عقل و علم علی و گوهران علی و اثبات چشمه عقل بشر با شاه کلید تفکر، اقیانوس پرازشهد و شکری که هر کس را توانای شناگری و تماشای شیرینها و زیباییهای آن نیست. آن اول مست می کند و بعد غرق خواهد کرد.یا غرق مستی ظاهر الفاظ و مغالطه ها و گمراهی ها یا سکر در سر مستی های شیرین ولذت بخش وجد و شعف و اگرکسی به یاری خدا باز بتواند به صحو برسد معلوم نیست به کدامین درجه¬ی صحو پای بگذارد که پایش در گِل گُل نمای معنوی فرو نرود. سفر عقل به سوی سرزمین رویایی و سحر انگیز عقل کل به پادشاهی جلال الهی و ملکه اش صاحب جمال الهی حوری عشق ساکن در دل، سفری اعجاب انگیزی است، که مولوی پرتگاههاوگردنه های وحشتناک راه در نوردیده و پوست جانش بارها کنده شده تا به سرزمین سایه ی خدا،سرزمین وحی وبعد قرب خدا پا گذاشته است. « به گفته سلطان ولد، فرزند جلال الدین، این سفر، سفر به سوی زادگاه قدیم و ازلی است، سفری که در آن مصطفی، پیامبر خدا، قافله سالار است. در این سفر روح آدمی را به اوج تابناک کبریای الهی می برد و در فرجام به عدم، به ژرفنای بی انتهای ذات خداوند می رساند».
غواصی رویین جان می خواهد ملبِّس به زرهی پولادین و شمشیر ایمان به دست، و تقوایی چون علی، تقوایی به لطافت شبنم بهاری روی گلبرگ مخملین گل محمدی و غواصی ماهر در بحر قند یقین، تا بتواند از خود بدر آید و با مروایدهای شکرین مثنوی کنار عقل یخین خود بنشیند و یخ عقل را بشکند و تور بیندازد تا گردنبند مرواریدهای پر معانی الهی را از اقیانوس جانش بیرون بکشد و ماهیانش دم به دم دُِرّ و گوهربرایش بیاورند.
مولوی چشمه¬ی زلال و نابی را می ماند که از عمق کوهها و درهّ ها، تاریکی ها، ظلمتها، بیراهه ها گذر کرده، وحشت ها کشیده، با غولان راه جنگیده و در تونلها صیقل دیده و آینه ناب و غمّاز گشته است و اینک فاتح دادگاه عهد الست، رو سفیداز دامنه¬ی کوه به صورت چشمه به روشنایی رسیده و خود همه روشنی شده است که دلهای زنگ زده را می شوید و بر تاریک دلان، نور عشق می پاشد.وترازویی که محک همگان است تا همه با ترازوی آن خود را سنجش کنند.
دنیای شهد مثنوی نهنگ های سهمگین و خطرناک، اما آشکار دارد که در یک لحظه انسان را متلاشی می کنند . ( برداشت های کاملاً اشتباه مثل کسانی که نفس را در ترک ازدواج می دانند. ویا سختی را درغذا نخوردن می دانند.)
این اقیانوس بیکران دام های گاهی خطرناکتر، خیلی باهوشتر از نهنگ ها، عروسان زیبا و مسحورکننده اما زهردار دارد که زهرش مهلک است و عمرها را تباه می کند.( یابنده ی خوب بودن را فقط در عبادت می دانندوعمرخود را فقط در ظاهر شریعت بدون عمل وباطن می دانند.)و یا موج های آرام و مزیّن به قند و شکر و زیباسازی های نامرئی گناه که انسان نزدیک به قرب الهی را از مقام علیین باز می دارد. و سرمستانی که در سکر می مانند و به وحدت کل هستی نمی رسند و مستانی که بر درِ، درگاه عقل کل و صحو بعد از سکر، در تور عنکبوت عقل تمییز می افتند و به کنه ذات خداوند دست درازی می کنند. و اگر هوشیار نشوند و رهنمودی را با آرایش نفس بگیرند و پری ایمان در یقین نگهبانشان نباشد، این صحوشان به بیراهه خواهد رفت و عقلی که ساربان راهش باید باشد، قاتل جانش خواهد شد و عمرش را بیهوده خواهد گذراند و در درگاه الهی شرمنده خواهد شد. مولوی هیچ ضدیتی با عقل ندارد و این فهم قصور کج ناقص عقلان می باشد که از درجات پله پله¬ی عقل ها در خوابند.(انسان نها متفاوتندودرجه عقلشان هم در شرایط مختلف متفاوت است وبیشترمردم عقلشان درمادیات ویامقام می ماندوبه رشدواقعی خودنمی رسد.) اگر گاهی تناقضی در سخنانش است این ذات عشق است. اگر نباشد، آن عشق نیست، تلقین می کند که عشق است.
مولوی می خواهد بگوید، عقل جزئی کافی نیست چون هیچ نمی داند ومحکش حواس ظاهری بسته است وزندان اتاق تنگ و تاریک از بیرون کاملا بی اطلاع است فقط ادعا می کندکه می داند.عقل تمییزهم به تنهایی کافی نیست چون فقط درستی محض وصداقت محض است ورفتارهای اطرافیان را نمی تابد و مصداق « جلال الهی» است و عشق نیز به تنهایی کافی نیست، چون فقط سکر و سرمستی است وپراز شور و شعف ، و مصداق جمال الهی می باشد. باید اتحاد باشد.بایدازدواج عقل و دل باشد.قانون محکم خداوندنه افراط ونه تفریط.خیر الامور اوسطهم .باید هر دو باهم باشند تا فاتح دروازه ی عقل و معانی الهی در عقل کلّ باشند و باهم در آن شناور گردند و مرواریدها را بر همگان ببفشانند.وشایسته عروس خلقت بودن باشندوخداوندبه این عزّت بنازد.
حضرت قرآن چون آفتاب است و مانند معلمش «رحمه للعالمین »است اما کسی را توان شناگری در عظمت هایش نیست جملاتش عقل باز می کند وارد دنیاهای بیکران شگفتیها می کند،بعدپله های عقل را می شماردو می ترساندوبعد بشارت ها می دهد وبه صبر جمیل در برابر امتحانات الهی فرا می خواندوبعدپنجره شور و شعف، را نشان می دهدوهمراه با شعف دل را برای رب تنگ می کند، روح می سوزاند، ومی گدازد و قانون فکر کردن در هستی راودر خودرا به همگان حکم می کند، مثنوی ترجمان قرآن خداوند است و قرآن کلام و قانون های اوست.وقانون ها صفات اوست.باید به اخلاق خداوند آراسته گردیم تا شایسته ی نازش شویم. در تور عنکبوتان عادت هستیم که در درک عظمت قانون های روشن خداوندمانده ایم...
باید در هستیِ هستی مست شد و درعقل نور شناگر شد و غواص شد، و در درون هستی ها غور کرد. هستی را فقط یک هستی ننگرید، هستی را گوشه کوچکی از هستی های بی انتها بنگرید و بیندیشید، ودر شگفتیها شنا کنید و چون ملائکان به درون همه چیز هبوط کنید و سرمست شوید اما بهوش باشید که غرق نشوید، مبادا پایتان در شهدشان گیر کندآنوقت با سر تا ته اش می روید.
همه چیزجنسش خاک است و همه ی آنچه که داریم خوردنی،نوشیدنی ،پوشیدنی،فلزات مستقیم وغیرمستقیم از خاکندآنقدر باچشم بسته و عقل خفته دنبال مالکیت خاک ندویم. چون معلوم نیست فرداصبح جانمان را به ما پس خواهند دادیا نه؟پس وقت خواب مالک لباس تن هم نیستیم.و مولوی دست ما را می گیرد وبسوی اصل خودمان فرا می خواند.
شناخت خداوند نیاز به هیچ کلاس وآداب عجیب غریبی ندارد.(کلاسهایی که بانام شناخت خداازسادگی مردم سوء استفاده می کنندوروح ناشناخته انسان را درمعرض خطر می اندازندوجیبهای خود را پرمی کنندومردم را روانه ی بیمارستا نهای روانی می کنند.مانندعرفان های نوظهورکه مخصوصا برای تحصیلکرده ها دام می گسترد. صراط خدامشخص است فقط پاکی ناب در همه ی بعدهای زندگی درکنار خانواده نه فقط عبادت توخالی.برای همین ائمه همیشه ساده از خدا سخن گفته اند.) همه ی ما در دریای وحدتش در شیرینی اش ،در دریای تجلی بی انتهایش شناوریم،فقط سر به پایین دوخته ایم ویک نَفَس می دویم وچون طمع مورچگان به دنبال جمع اندوزی بیناامانابینااز هم سبقت می گیریم وکسی سر بالا نمی کند.که ببیند کیست نور افشانی با خوان ونعمت می کند ونعمت ها بر هستی می گسترد.لحظه ای نمی نگریم تا آن بسیار ظاهرباطن را تماشایش بکنیم درحالی که او تماشایمان می کندوبه ما از خود ما مشتاق ترست.وقانون هایش درکتاب مبین برای آینه کردن وجود ماست.وآینه شدنمان اثبات عروس خلقت بودن است.واثبات مان باعث خنده ی دادگاه عهد الست است وشناخت وتسلیم همگان بر کنز مخفی است.
خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان؛ اما به قدر فهم تو کوچک میشودو به قدر نیاز تو فرود میآید، و به قدر آرزوی تو گسترده میشود، و به قدر ایمان تو کارگشا میشود، و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود، و به قدر دل امیدواران گرم میشود... پــدر میشود یتیمان را و مادر.
برادر میشود محتاجان برادری را. همسر میشود بی همسر ماندگان را. طفل میشود عقیمان را. امید میشود ناامیدان را.
راه میشود گمگشتگان را. نور میشود در تاریکی ماندگان را. شمشیر میشود رزمندگان را. عصا میشود پیران را. عشق میشود محتاجانِ به عشق را..
خداوند همه چیز میشود همه کس را. به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبانهایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار...
و بپرهیزید از ناجوانمردیها، ناراستیها، نامردمیها
چنین کنید تا ببینید که خداوند، چگونه بر سفرهی شما، با کاسهیی خوراک و تکهای نان مینشیند ودر دکان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند و در کوچههای خلوت شب با شما آواز میخواند...
مگر از زندگی چه میخواهید؟
که در خدایی خدا یافت نمیشود، که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود، که به نفرت پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود که به خلاف پناه میبرید؟
قلبهایتان را از حقارت کینه تهی کنید
و با عظمت عشق پر کنید.
[ملاصدرا](در کتاب مردی در تبعید ابدی از نادر ابراهیمی(
آرام باش.توکل کن.تفکر کن و آستین ها را بالا بزن .خواهی دید که خداوند زود تر دست به کار می شود (علی(ع))
فهرست منابع ومآخذ
1-قرآن کریم، ترجمه ی مهدی الهی قمشه ای
2-ابن عربی ،م .، 1386 ،انسان کامل،گردآورنده:محمود محمود غراب،ترجمه:دکتر گل بابا سعیدی،تهران جامی
3- این عربی،م . ، 1385، عشق و عرفان، ،تحقیق و تالیف محمود محمودالغراب، ترجمه ی دکترسیدمحمد رادمنش تهران:جامی،
4- الفاخوری، ح . ، 1367، تاریخ فلسفه در جهان اسلام. ترجمه عبدالمجد آیتی. تهران سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی
5-بهشتی،س.،آیین خردپروری،1381،تهران : موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر
6- پورنامداریان، ت.، 1385، دیدار با سیمرغ. تهران: پژوهشگاه علوم
7- تهانوی، م .، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم. مکتبه لبنان ناشرون.
9- جعفری ،م.، (1359)،عقل و عاقل و معقول. تهران: نهضت زنان مسلمان.
10- جعفری، م.، 1378،عقل در مثنوی،گردآوری ،تنظیم وتلخیص محمدرضا جوادی،تهران موسسه نشر کرامت
11- جعفری، م.، 1362 . شرح مثنوی شریف ، ، تهران، امیر کبیر ، جلد اول تا چهارم
12- جعفری لنگرودی ،م. ، سخن مولوی 1371،تهران : انتشارات گنج دانش ، چاپ اول پاییز
13- چیتینک، و. ،1385 ، راه عرفانی عشق ،ترجمه ی شهاب الدین،انتشارات پیکان،چاپ سوم
14- سید جوادی ، ا .، و همکاران ،بی تا ،دایره المعارف تشیع
15- شفیعی کدکنی ، م . ، 1356،دایره المعارف فارسی ، انتشارات فراکلین ، ج 2
16-دشتی،م .، 1379ش، نهج البلاغه ، ترجمه ی دفترنشر الهادی،ج چهارم
17- دهباشی ،ع.، 1382 ، تحفه های آن جهانی (سیری در زندگی و آثار مولانا جلال الدین رومی) : تهران ،انتشارات سخن
18-دهخدا ، ع ا . ،1337، لغت نامه دهخدا زیر نظر معین ،تهران:دانشکده ادبیات ،سازمان لغت نامه ج19و25
19-زرینکوب، ع.، 1378 ،پله پله تا ملاقات خدا، انتشارات علمی، چاپ دوازدهم،
20- زمانی،ک.، 1387، شرح جامع مثنوی معنوی،تهران،اطلاعات،1381،چاپ دوازده
21- زمانی،ک. ، 1381میناگرعشق،تهران نشرنی
22- سبحانی، ت. ،1371 مکتوبات مولاناجلال الدین رومی، تهران :چاپ اول مرکز نشر دانشگاهی
23 – سلیم ، غ . ،1361 ، آشنایی با مولوی ، با مقدمه : غلامحسین یوسفی، تهران : توس ،انتشارات توس.
24-شریعتی مزینانی، م ت،. بی تا. وحی و نبوت در پرتو قرآن. تهران: انتشارات حسینیه ارشاد.
25- شهیدی، س ج .، 1378، شرح مثنوی ،تهران
26-شیخ الاسلامی ،س ح . ،1377،گفتار امیرالمومنین علی (ع) ،غررالحکم ،ج 1 ،قم:انتشارات انصاریان
27- شیمل،آ .، 1377 ،من بادم و تو آتش ترجمه ی دکتر فریدون بدره ای ، تهران ،انتشارات توس،
28- صدر نیا،ب.، 1388،فرهنگ مأثورات متون عرفانی، تهران ،زوار،چاپ چهارم
29- صیلبا ، ج . ، 1366 ففرهنگ فلسفی ، ترجمه منوچهر صانعی ،انتشارات حکمت
30 – غزالی طوسی، ح .، 1374،کیمیای سعادت،به کوشش حسین خدیو جم،تهران شرکت انتشارات علمی وفرهنگی
31- فروزانفر،ب.، 1367، شرخ مثنوی شریف، تهران،زوار ،چاپ چهارم
32- فرانکلین دی، ل.، 1383، مولوی دیروز و امروز شرق و غرب، ترجمه: فرهاد فرهمندفر، انتشارات ثالث، ج 1
33- قیصری، د .، 1387 ، شرح فصوص الحکم ، تهران : مولی ، ج2
34-محمد تبریزی ،ش.، 1369،مقالات شمس،به تصحیح و تعلیق محمدعلموحد،تهران،خوارزمی
35- محمدی،ک.، 1385،مولانا و دفاع از عقل، نشر کرج : نجم کبری
36- مطهری،م .،1367 ، انسان کامل ، تهران،قم: صدرا
37- مطهری ، م.، آبان 1365 ، آشنایی با علوم اسلامی ، منطق و فلسفه ، قم چاپ دوم ، انتشارات صدرا
38- مولوی ، ج. ، 1375 ، مثنوی معنوی به تصحیح رینولدنیکلسون تهران ،ناشر،انتشارات توس
39- مولوی، ج .، 1378 ، فیه مافیه، براساس نسخه ی استادبدیع الزمان فروزانفر،به کوشش زینب یزدانی،تهران:انتشارات فردوس
40- مولوی،ج.، 1336،کلیات شمس،دیوان کبیر،تصحیح بدیع الزمان فروزانفر،تهران
41- نیکلسون ، ر.، 1374 ، شرح مثنوی معنوی، ترجه وتعلیق حسن لاهوتی،شرکت انتشارات علمی وفرهنگی،چاپ اول
http:// www.sarzaminparsian.net/thread4102.html
http:// www .molananews.com/
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=102831&ParentID=85330&MetaDataID=5287
http://rasekhoon.net/Forum/ThreadShow-222101-1.aspx
Abstract
Until what the worlds are in transaction of Intellect.
Until what with extreme this sea of intellect.
This collection with the title of intellect in which it has been provided in three works of Molavi, including (Masnavi, Fihen Mafih, and Maktoobat).
This is an investigation about thoughts of Molavi and about the intellect in which in has been said for the deliverance of all the humans.
In Masnavi, there are two views about the intellect. In some occasions, it sees the intellect homogeneous with the angels, sometimes calls it like a scorpion and sometimes warns about it.
Molana wants to remind all to the different grades of intellect. And he wants to cause to flow the stream of intellect, and he wants to cause to flow the drop from the position of standstill and weakness toward the whole intellect with purity and thought and to join to the ocean of Drovidence or god, and swim in the sweet and wonderful oceaon of the intellect and to be born with a new view and a new life.
And also they want to reach to the grade of the highest or seventh heaven with the main key of the thought. It has been gathered in five sections. The first section includes the generalities. The second section includes three chapters about the birth and Molana"s works. The second chapter includes about the intellect briefly, the third chapter includes the different views about the intellect.
The third section contains two chapters, the first chapter is about the existence and the intellect from the view of Molavi.
The second chapter is about the intellect and the other powers in three works of Molavi.
The forth section is in four chapters and all of the chapters are about the traveling of trivial intellect in the form of general and in the mould of story - to ward the land of beauty and the whole intellect has been stated – with accompanying and joining of the whole intellect with the love of fairy.
And the incidents and the dangers that during this traveling of the whole intellect fairies, conscience …… satan and the soul that traverse. And it has been tried that at least the procedure of the story to be in the same way with Molavi"s views.
The story has been regulated with the classification of the intellect in the second chapter from the forth section, from the number one to 56. The fifth section includes resulting.

کلمات کلیدی :
» نظر