تحقیق در مورد مدرس دین ،پیامبر اعظم در pdf

تحقیق در مورد مدرس دین ،پیامبر اعظم در pdf دارای 54 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد تحقیق در مورد مدرس دین ،پیامبر اعظم در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد مدرس دین ،پیامبر اعظم در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن تحقیق در مورد مدرس دین ،پیامبر اعظم در pdf :
مدرس دین ،پیامبر اعظم
پیشگفتار
پیامبر گرامی اسلام فرمودند : «خیر الناس انفعهم للناس» سودمندترین انسانها آن کسی است که بیشترین نفع را برای دیگران داشته باشد یقیناً این نفع منحصر به سود مادی نیست بلکه نفع بزرگتر و ارزندهتر مربوط به منافع معنوی و فراهم نمودن زمینههای رشد و رستگاری انسانهاست.
از نظر پیامبر بزرگوار آن کسی در پیشگاه خداوند منان عزیزتر است که بتواند خود و جامعه خویشتن را به سوی کمال انسانی و ملکات الهی رهنمون باشد و این نعمت الهی راحت بدست نمیآید راه رسیدن به کمال و تخلق به اخلاق الهی راهی بس دور و پر مشقت است در این راه باید از سرجان گذشت و مسیر سنگلاخ و در عین حال پر زرق و برق دنیا را طی کرد و دل در گرو خدا وپیامبران و اولیای خدا داشت.
شما مشکلاتی را که همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم پشت سر گذارند تا توانستند خود و جامعهای را به سوی خداوند متعال فرا خوانند، ملاحظه کنید،حضرت نوح با راه دور و درازش، حضرت ابراهیم با مشقات و آزمایشات سخت و طاقت فرسایش، حضرت موسی با دشمنان بیباک و لجوجش و بالاخره پیامبر اسلام با کفار قریش و دیگر قبایل عرب جاهلی، همه و همه درسهائی زنده و ارزنده برای ماست که اگر بخواهیم سالم و صالح زندگی کنیم چارهای جز تلاش و مقاومت و صبر و پایداری نداریم و اگر بخواهیم برای دیگران نافع باشیم باید کمر به خدمت خلق بسته و برای آنان خدمتگزاری دلسوز و از جان گذشته باشیم.
در این راه یکی از چهرههای درخشان سده اخیر که به حق سالم زیست و رستگار به سرای باقی شتافت شهید زنده یاد آیت الله سید حسن مدرس رحمت الله علیه بود او در دوران پر برکت زندگانی ابتداء به خودسازی پرداخت و علم و دانش را فراتر از درجه اجتهاد آموخت و مدارج کمال و تقوی را با اجتناب از معاصی و پرهیز از تجملات زندگی پیمود و سپس با دو سلاح علم و تقوی درصدد اصلاح جامعه فاسد و ذلت بار قاجار و دوران ستم شاهی پهلوی برآمد و در این راه سعی فراوان نمود و لحظهای از پای ننشست.
در خانه کوچک خود، در جلسات درس، در محراب عبادت، در مجلس شورا، در کوچه و خیابان و در هر کجا که حضور داشت پیوست به راهنمائی خلق و جلوگیری از ظلم و ستم دشمنان اسلام، داخلی و خارجی، همت گماشت از تهدیدها، زدنها، ترورها، زندانها و تبعیدها نترسید تا سرانجام بر سر اعتلای کلمه حق جان باخت و به شهادت رسید.
امروز مرور در زندگانی این بزرگ مرد تاریخ اسلام و ایران میتواند درس ارزندهای برای چگونه زیستن و چگونه مردن ما باشد سیره عملی آن بزرگوار در زندگی شخصی دستورالعمل کاملی برای هر انسانی است که بخواهد خوب زندگی کند، ساده و بیآلایش و دور از تجمل گرائی بسر برد. ملاحظه در شرح حال اجتماعی و سیاسی او سرمشق گرانقدری برای چگونگی فعالیت ما در جامعه و حضور در صحنههای سیاسی و اجتماعی است او به ما میآموزد که چگونه در برابر برنامههای صحیح و قانونمند سر تسلیم فرود آوریم و چگونه با بیخردان و توطئه چینیها و کارشکنیهای مخالفان برخورد کنیم و بالاخره با صبر و پایداری و پیروی از دستورات الهی و مقام ولایت و رهبری به ساخت و ساز جامعه اسلامیمان بپردازیم و سرانجام چگونه آمادگی لازم برای انتخاب بهترین شیوه مردن که همان شهادت در راه خداست را در خود فراهم آوریم.
آری به بیان امام راحلمان رضون الله تعالی علیه «در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم جور رضا شاهی تاریک مینمود وتا کسی آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالی مقام را نمیتواند درک کند ملت ما مرهون خدمات و فداکاریهای اوست و اینک که با سربلندی از بین ما رفته برماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی اعتقادی او را هر چه بهتر بشناسیم و بشناسانیم..»
هدف از تهیه این جزوه قدمی کوتاه در تحقق این خواسته حضرت امام (ره) است از خداوند منان میخواهیم که ما را قدردان نعمت وجود این بزرگان قرار داده و در مسیری که رضای اوست موفقمان بدارد.
آیت الله مدرس
در روزگار نخست
ولادت مدرس
شهید آیت الله سید حسن مدرس فرزند سید اسماعیل در سال 1287 هجری قمری در روستای سرابه اردستان دیده به جهان گشود او از سادات طباطبائی بود.
سید اسماعیل مردی پاکدامن و متقی و اهل علم بود زندگی خود و خانوادهاش را در نهایت قناعت و سادگی اداره میکرد و فعالیت عمده او تبلیغ احکام الهی و به وعظ و خطابه اشتغال داشت مادر مدرس «خدیجه» زنی متدین و صالحه بود.
دوران تحصیلی آیت الله مدرس
مدرس در کنار مادرش تا سن شش سالگی در سرابه زندگی میکرد پدرش که چندی بود برای تبلیغ احکام اسلامی به قمشه (شهرضا) رفته بود مدرس را برای تعلیم به خدمت پدرش میرعبدالقای (پدر بزرگ مدرس) برد و تا سن چهارده سالگی نزد میر عبدالباقی که سید و عالمی بزرگوار بود به تحصیل علوم مذهبی پرداخت.
در این سال پدر بزرگ (میر سید عبدالباقی) وفات کرد و مدرس بنا به وصیت او برای ادامه تحصیل راهی اصفهان گردید.
سید حسن در سال 1298 وارد اصفهان شد و بلافاصله شروع به تحصیل نمود در حدود پنج سال موفق به فراگیری صرف و نحو و منطق و بیان نزد اساتید اصفهان از جمله مرحوم میرزا عبدالعلی هرندی شد. و سپس به یادگیری فلسفه و فقه پرداخت و درس خارج اصول را نزد دانشمند عصر، مرحوم شیخ مرتضی ریزی آموخت.
در این دوره از اساتید دیگر مدرس آقا سید محمد باقر درچهای و آخوند کاشانی بودند.
سپس مدرس برای تکمیل تحصیلات عالیه خود در سال 1311 به نجف اشرف رفت در نجف اشرف به خدمت حضرت آیتالله حاجی میرزا حسن شیرازی رسید و از جلسات درس دیگر اساتید بهره جست تا پس از هفت سال جد و جهد به درجه اجتهاد نایل گردید و بالاخره در سال 1324، در سن 37 سالگی به اصفهان مراجعت کرد.
اقامت مدرس در اصفهان
در اصفهان ابتدا خانه کوچکی به مبلغ ماهی 120ریال اجاره کرد اما چندی بعد میگویند چند نفر از شترداران نذر کردند که هر سفری را به سلامتی به پایان برند بابت هر شتر یک ریال جمعآوری کنند و از آن مبلغ برای مدرس خانهای بخرند بالاخره یکهزار و هفتصد ریال جمع شد و توانستند منزل مخروبه خریداری کنند با این امید که آن را تخریب نموده و از نو بسازند اما مرحوم مدرس راضی نشد خود با یک نفر کارگر مشغول ساختن اطاقی در آن محوطه شد و بالاخره با چند روز کارگری توانست اتاقی را برای زندگی مهیا کند، وی پس از ساختن این اتاق موفق شد تا دو فرزندش اسماعیل و خدیجه را که تا آن وقت در دهکده اسفه نزدیکی شهرضا زندگی میکردند به اصفهان آورده و در آن منزل مخروبه جای دهد.
تلاش مدرس برای مخارج روزانه
اگرچه زندگی ساده و بیآلایش مدرس مخارج سنگینی را به دنبال نداشت اما او از کودکی برای تأمین مخارج زندگی خود کار میکرد و خرج خود را از راه کسب حلال فراهم مینمود.
وقتی در اصفهان مشغول تحصیل علوم مذهبی بود کمتر از شهریه معمول که طلاب از سوی مراجعه تقلید دریافت مینمایند استفاده میکرد. او اکثراً درروزهای تعطیل به کار بنائی میپرداخت و با دستمزد کارگری خود روزگار میگذراند.
خود او میگوید من در جوانی از قریه سرابه کچو مثقال به اردستان و از آنجا به اصفهان آمده و مشغول تحصیل شدم برای تهیه مخارج روزانه و هزینه تحصیل مجبور بودم که در ایام تعطیل هفته به دهات بروم و لباس عوض کنم و مشغول کار عملگی و بنائی گردم تا مخارج تحصیل هفته بعد را فراهم کنم.
یک روز به «گز» رفتم، در آنجا پیشکار محمدرضا خان سرهنگ مرا به کار گل گماشت و دیوار باغی را نشان داد و گفت که این دیوار را خراب کن و عصر دو قران بگیر.
من قبول کردم و مشغول کار شدم نزدیک ظهر، یک اسب سواری آمد و در کنار من ایستاد و گفت: مشهدی خدا قوت، بقیه دیوار را خراب نکن.
من گفتم: آقا من شما را نمیشناسم کس دیگری دستور داده است که این دیوار را خراب کنم من هم باید کار خودم را انجام بدهم.
وبعد کلنگ را محمکتر به دیوار کوفتم.
آن مرد که بعداً فهمیدم خود صاحب ملک بوده است گفت: مرد حسابی مگر حرف سرت نمیشود این باغ مال من است، میگویم خراب نکن.
من جواب دادم البته ممکن است شما صاحب باغ باشید ولی من شما را نمیشناسم صاحب کار من دستور داده است که خراب کن و خودش باید بگوید خراب نکن نه دیگری.
سوار خشمگین شد و گفت:پدر سوخته قباله بنچاق از من میخواهد.
من گفتم: پدر سوخته هم نیستم البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر (کسی که ادعائی دارد باید دلیل بیاورد و کسی که انکار میکند میتواند قسم بخورد.
سوار اندکی به خود فرو رفت سربالا کرد و دوباره چشم به زمین دوخت و ناگهان شلاق به اسب زد و از آنجا دور شد و به خانه رفت.
من به کارخود ادامه دادم که ناگاه دو مأمور اسب سوار آمدند و مرا به خانه محمد رضا خان سرهنگ بردند خان به من گفت: ای مرد! میدانی من چرا آنجا تو را در مقابل سرسختی تنبیه نکردم؟
گفتم: نه، نمیدانم.
خان گفت: برای اینکه کسی تاکنون این چنین در برابر من ایستادگی نکرده بود من آن لحظه برای نخستین بار حس کردم که وجود ضعیفی هستم. و در عین حال اندکی فکر کردم و حدس زدم تو با این منطق و صحبت نباید کارگر حرفهای باشی به من راست بگو تو چه کارهای؟
جواب دادم اسم من میرزا حسن و طالب علم هستم و برای تهیه کمک هزینه تحصیلی به اطراف اصفهان میآیم.
سپس بسته کوچکی را که همراه داشتم بازکردم و قبائی را که در مدرسه میپوشیدم و عمامهای را که بر سر میگذاشتم نشان دادم مرحوم محمدرضا خان چون چنین دید، یک نفر از منشیان خود را خواست و دستور داد حوالهای به یکی از تجار معروف اصفهان بنویسد به این مضمون: تا فلانی(سید حسن) در مدرسه طلبه است ماه سه تومان شخصاً برده و در حجره تحویل او بدهید و رسید هم لازم نیست سپس ناهاری آوردند و خوردیم و من به اصفهان برگشتم.
زندگی ساده
فاطمه بیگم دختر شهید آیت الله مدرس میگوید: بسیار اتفاق میافتاد که پدرم بدون قبا با پیراهن، در حالی که عبایش را به خود پیچیده بود به خانه میآمد ما میفهمیدیم که او فقیر و برهنهای را در راه خود دیده و لباسش را که مورد نیاز او بوده، از تن درآورده و بخشیده است روزی به پدر گفتم اجازه بدهید مقداری کرباس تهیه کنم و در خانه داشته باشیم که بتوانیم در چنین مواقعی فوری برایتان لباس تهیه کنیم.
ایشان پاسخ داد: نه لازم نیست ممکن است دیگری به کرباسی که ما ذخیره میکنیم نیاز پیدا کند به همان مقدار که برای یک پیراهن و شلوار و یا قبا لازم است تهیه کنید فاطمه بیگم میگوید: باید اضافه کنم که ایشان در سال فقط از دو دست لباس کرباسی که عبارت بود از یک پیراهن و یک قبا و یک شلوار استفاده میکرد و تا یادم هست عبای ایشان را کهند دیدم.
تولد نور چشمم فاطمه بیگم اللقبه بها حبیه دو ساعت از ظهر روز پنجشنبه پنجم شهر محرم 14 حوت 1322
بسم الله الرحمن الرحیم
ای نور چشم فاطمه بیگم
شما را بخداوند سپردم
بشما نصیحت میکنم سه
مطلب را اول نماز را
با قرآن خاندن ترک نکن
دویم پدر و مادر را دعا کن
سیم که رزند کانی خود قناعت کن
والسلام 10 مهر ربیع الثانی
1222 سید حسن مدرس
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مدرس
حیات سیاسی مدرس
وقتی در سال 1324 حکومت مشروطه توسط مظفرالدین شاه در ایران به رسمیت شناخته شده در اکثر نقاط کشور هرج و مرج وجود داشت اصفهان هم از این نابسامانیها بیبهره نبود. حکام محلی هر کدام سعی داشتند رقبای خود را کنار زده و حکومت را در تصرف خود بگیرند. محیط آرام ودانش پرور اصفهان با این زد و خوردها به شهری ناامن مبدل شده بود.
در چنین موقعیتی مرحوم شهید مدرس به کم حاج آقای نورالله مسجد شاهی با تشکیل یک انجمن ولایتی فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد وی با کمک نیروهای مسلح بختیاری در مقابل اقبال الدوله حاکم اصفهان به مبارزه پرداخت.
وقتی اقبال الدوله شکست خورد صمصام السلطنه به حکومت اصفهان رسید و اداره امور شهر به انجمن ولایتی واگذار شد چیزی نگذشت که مدرس متوجه شد صمصام السلطنه لیاقت حکومتداری ندارد علیه او دست به اعتراض زد صمصام السلطنه هم دستور دستگیری و تبعید مدرس را صادر کرد.
خبر دستگیری مدرس مردم شهر را به وحشت انداخته و همه به کوچه و بازار ریختند، بازار تعطیل شد والی شهر ناچار عذرخواهی کرده و مدرس را با احترام به خانه بازگرداند اما بلافاصله تصمیم به قتل مدرس گرفت در دو نوبت در مدرسه جده او را به گلوله بستند خوشبختانه آسیبی به او نرسید و توانست از مهلکه نجات بیابد همین جا بزرگواری مدرس را ملاحظه کنید وقتی مجریان توطئه قتل را به حضورش آوردند او همه را بخشید و رهایشان کرد. مردان بزرگ الهی همیشه اهل بخشش و گذشت هستند و این شیوه پسندیدهای است که ما باید از آنها درس بگیریم.
در سال 1327 دوره دوم مجلس شورای ملی تشکیل شد و مرحوم مدرس به عنوان یکنفر ا 5 عالم مجتهد به انتخاب علما و مراجع به مجلس راه یافت.
مهمترین اقدام مدرس در این دوره از مجلس، مخالفت او با اولتیماتوم روسیه بود.
روسیه با گردن کلفتی میخواست تا مجلس ظرف 48 ساعت شوستر آمریکائی که امورمالی (وزارت دارائی) را به عهده داشت از ایران اخراج کند تا خود بیشتر بتواند آقائی نماید مدرس نه به جهت علاقه به شوستر، بلکه برای جلوگیری از نفوذ روسیه و تودهنی زدن به آنها به این خواسته مخالفت کرد و نگذاشت مجلس رأی مثبت به آن بدهد بالاخره با درخواست روسیه مخالفتت شد.
دوره سوم مجلس شورای ملی با کشمکشها روبرو بود که سرانجام گروهی از وکلا با پیشنهاد آیت الله مدرس یک دولت موقت تشکیل دادند.
مهاجرت
خواننده عزیز میدانید که در آن روزگار جهان در آتش جنگ بین الملل اول میسوخت دولت موقت که متشکل از 27 نفر از نمایندگان مجلس و گروهی از افراد با نفوذ بودیک مهاجرت طولانی را آغاز کردند ابتدا به قم و سپس به طرف غرب و کرمانشاهان رفتند بعضی از جمله مدرس به اصفهان برای آگاهی مردم آمدند سپس ایشان به کرمانشاه و از آنجا به قصر شیرین و سپس به استامبول ترکیه رفت این مهاجرتها که تقریباً دو سال به طول انجامید سرانجام با درخواست دولت مرکزی پایان پذیرفته و مدرس به تهران بازگشت.
در این ایام اوضاع ایران بسیار آشفته شده و احمد شاه که جوانی نالایق بود بر کشور به ظاهر حکومت میکرد. و وثوقالدوله کسی که با رشوه گرفتن 13000 لیره انگلیسی قرارداد ننگین 1919 را با انگلیس امضاء کرد رئیس دولت بود وثوق الدوله سعی داشت این قرارداد را به تأئید مجلس برساند اما با پافشاری مدرس به تصویب نرسید و همین سبب عزل وثوق الدوله از ریاست شد و احمد شاه مشیرالدوله را به جای او انتخاب کرد.
در دوره چهارم مدرس به عنوان نایب رئیس مجلس انتخاب شد و در این دوره قوام السطلنه به عنوان رئیس الوزراء از مجلس رأی اعتمای گرفت در کابینه قوام السلطنه رضا خان با لقب سردار سپه وزارت جنگ را به عهده داشت.

کلمات کلیدی :
» نظر