پروژه دانشجویی مقاله امام صادق (ع) و پزشکی در word

پروژه دانشجویی مقاله امام صادق (ع) و پزشکی در word دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله امام صادق (ع) و پزشکی در word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله امام صادق (ع) و پزشکی در word ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله امام صادق (ع) و پزشکی در word :
امام صادق (ع) و پزشکی
دانش پزشکى امام صادق علیه السلام و طبیب هندی
بدون تردید، علوم حضرات معصومین علیهم السلام اکتسابى نیست و آنچه از ذهن شفاف و نورانى آن بزرگواران انعکاس مىیابد، اشعههایى از انوار الهى است که از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله تا معصوم چهاردهم امام زمان(عج) نسلى بعد از نسل، به یادگار مانده و زمینیان را بهرهمند ساخته است. اگر غیر از این بود، مىبایست علوم آنها مقطعى و زودگذر باشد و جز در عصر خویش، کاربردى آن هم در همه زمینهها، بدون کمترین تخلف نداشته باشد و در برخورد با شخصیتهاى علمى هم عصر خود و عالمان قرون بعد، منفعل گردد.
جستجوى مفصل این نکته را به عهده خوانندگان محترم گذاشته و تنها مناظره زیر را که به علم پزشکى امام صادق علیه السلام اشاره دارد. نقل به مضمون مىکنیم.
روزى امام صادق علیه السلام به مجلس منصور دوانیقى وارد شد. طبیب هندى کنار خلیفه نشسته بود. او کتابهایى که در موضوع «علم طب» نگاشته شده بود را براى خلیفه مىخواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خلیفه بیفزاید.
امام صادق علیه السلام در گوشهى مجلس نشست. بارانى از هیبت و ابهت از چهره حضرت مىبارید. مدتى گذشت. هنگامى که طبیب از خواندن کتابها فارغ شد، نگاهاش به امام صادق علیه السلام دوخته شد. لحظاتى مشغول تماشاى سیماى حضرت شد. ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند. نگاهاش را به سوى خلیفه برگرداند و با این سؤال سکوت را شکست:
– این مرد کیست؟
– او عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.
– آیا میل دارد از اندوختههاى علمى من بهرهمند گردد؟
– نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت. قبل از این که چیزى بگوید،امام لب به سخن گشود:
– نه!
– طبیب که از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید:
– چرا؟
– چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم.
– چه چیز در اختیار دارى؟
– گرمى را با سردى معالجه مىکنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى درمان مىکنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده به کار مىبندم و نتیجه کار را به خداوند وامىگذارم.
سپس به سخن جدش رسول الله اشاره کرده، افزود: «معده خانه هر بیمارى و پرهیز، سر هر درمان است.»
طبیب هندى براى این که سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید:
– مگر طب غیر از اینها است که گفتى؟!
– امام فرمود:
– گمان مىکنى من مثل تو اینها را از کتابهاى طبى آموختهام؟!
– حتما، غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد.
– نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگرى نیاموختهام. اکنون بگو کدام یک از من و تو در علم طب داناتریم؟
– کار من طبابت است و حتما در طب از شما عالمترم.
– پس لطفا به سوالهایم پاسخ گویید.
– بپرسید.
– چرا سر آدمى یک پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده است؟
– نمىدانم.
– چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟
– نمىدانم.
– چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟
– نمىدانم.
– چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟
– نمىدانم.
– چرا چشمهاى انسان به شکل لوزى ساخته شده است؟
– نمىدانم.
– چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟
– نمىدانم.
– چرا سوراخهاى بینى در زیر آن خلق شده است؟
– نمىدانم.
– چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت بالاى دهان آفریده شده است؟
– نمىدانم.
– چرا دندانهاى جلو، تیز و دندانهاى آسیاب، پهن و دندانهاى انیاب (نیش)، دراز آفریده شده است؟
– نمىدانم.
– چرا کف دست و پا، مو ندارد؟
– نمىدانم.
– چرا مرد ریش دارد ولى زن فاقد ریش است؟
– نمىدانم.
– چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟
– نمىدانم.
– چرا قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است؟
– نمىدانم.
– چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرک است؟
– نمىدانم.
– چرا کلیهها مانند لوبیا خلق شدهاند؟
– نمىدانم.
– چرا کاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟
– نمىدانم.
– چرا میان کف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟
– نمىدانم.
– اى طبیب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حکمت و پاسخ این سوالها آگاهام.
طبیب که چارهاى جز تسلیم شدن نداشت، گفت:
– پاسخها را بگویید تا بهرهمند گردم.
آنگاه امام به ترتیب به یکایک سوالهاى مطرح شده، چنین پاسخ گفتند:
– به این جهت سر از قطعات مختلف تشکیل شده و شکافهایى برایش قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نیازارد.
– خداوند مو را بالاى سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود. همین طور، پوششى براى سرما و گرما باشد. ولى در پیشانى مو نیافریده تا چشمها مزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگیرند.
– ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه کافى به چشمها نور برسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیرى کند. چون زیادى نور، چشم را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم مىسازد.
– چشمها به شکل لوزى آفریده شده تا داروهایى که با سرمه استعمال مىشود، به آسانى وارد چشم شده، چرک و مرض به آسانى از آن به وسیله اشک خارج شود.
– به این جهت بینى را میان دو چشم قرار داده است که بینى نور را به دو قسمت مساوى تقسیم مىکند تا نور به طور اعتدال به چشمها برسد.
– سوراخهاى بینى را در پایین آن آفریده تا چرکهاى انباشته شده در مغز از این سوراخها بیرون شده و بوهاى معطر که به وسیله هوا متصاعد مىگردد، از آن، بالا رود.
– لب و سبیل را به این جهت روى دهان قرار داده است تا از ورود کثافات دماغ به داخل دهان جلوگیرى کند. و نیز مانع آلوده شدن خوراکىها گردد.
– دندانهاى جلو را تیزتر آفریده تا غذا را قطعه قطعه سازند.
– دندانهاى آسیاب را پهن خلق کرده تا غذا به وسیله آنها کوبیده و نرم گردند. دندانهاى انیاب را درازتر آفریده تا میان دندانهاى آسیاب و دندانهاى پیشین، چون ستونى استوار باشند.
– کف دست و پاها مو ندارند تا بتوانیم اشیاء را به وسیله آنها لمس نموده، از قوه لامسه به اندازه کافى استفاده نماییم.
– براى مرد ریش قرار داده تا به پوشاندن صورت محتاج نباشد و نیز از زن بازشناخته گردد.
– به مو و ناخنهاى تن انسان روح نداده تا چیدن و بریدن آنها دردآور و ناراحت کننده نباشد.
– قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است تا هنگام آویختگى، نوک باریکش وارد ریه شده و از نسیم آن خنک گردد و نیز مغز سر از حرارت آن آسیب نبیند.
– ریه را در دو قسمت آفریده تا قلب میان فشارهاى آن دو (هنگام باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگیرد.
– کلیهها مانند لوبیا ساخته شدهاند، براى این که «منى» از کلیهها قطره قطره به سمت مثانه مىچکد. اگر کلیهها کروى و یا به شکل چهارگوش بودند، قطرات منى که همواره در حال انبساط و انقباضند، به یکدیگر برخورد کرده و در نتیجه هنگام خروج، موجب التذاذ نمىشدند.
– این که کاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به این جهت است که انسان رو به جلو حرکت مىکند. سنگینى بدن انسان رو به جلو است. وقتى زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده، راه رفتن و حرکات انسان ناموزون و لرزان نمىشود.
– این که کف پاها را گود و قوسىمانند، خلق کرده به این جهت است که تمام کف پاها با زمین تماس پیدا نکند. زیرا اگر تمام کف پاها به زمین تماس پیدا کند، پا، چشم و اعصاب صدمه مىبینند.
طبیب که تاکنون سکوت کرده و به سخنان امام گوش مىداد، با تعجب پرسید:
– اینها را از کجا مىدانى؟!
– از پدرانم فراگرفتهام؛ پدرانم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آموختهاند؛ رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال فرا گرفته است.
طبیب هندى که چنین شخصیت علمى را در عمرش ندیده بود، به فکر فرو رفت. آنگاه در حالى که محو تماشاى سیماى امام بود، چنین لب به سخن گشود:
– تصدیق مىکنم و شهادت مىدهم که جز خداى یگانه، خدایى نیست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاکنون کسى را در طب، عالمتر از تو ندیدهام.(1)
مشخصات حضرت:
* اسم: جعفر * لقبها: صادق، مصدق، محقق، کاشف الحقایق، فاضل، طاهر، قائم، منجی، صابر * کنیه: ابوعبدالله، ابواسماعیل، ابوموسی
* نام پدر: حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) * نام مادر: فاطمه (ام فروه) دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر
* زمان تولد: هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری در روز جمعه یا دوشنبه (بنا بر اختلاف) در هنگام طلوع فجر مصادف با میلاد حضرت رسول(ص). بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال 80 هجری ذکر کرده اند.
* محل تولد: مدینه منوره * عمر شریفش: 65 سال * مدت امامت: 34 سال * زمان شهادت: 25 شوال سال 148 هجری درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای دیگر 25 رجب را بیان کردند. * قاتل: منصور دوانیقی بوسیله زهر * محل دفن: قبرستان بقیع
* اصحاب معروف امام صادق (علیه السلام): ابان بن تغلب، اسحاق بن عمار، برید، صفوان بن مهران، ابوحمزه ثمالی، حریر بن عبدالله سجستانی زراره بن اعین شیبانی، عبدالله بن ابی یعفور، عمران بن عبدالله اشعری قمی.
* روز زیارت ایشان: روزهای سه شنبه می باشد.
* رخسار حضرت: بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرشان امام باقر (علیه السلام) بود. جز آنکه کمی لاغرتر و بلند تر بودند.
گوشه ای از حیات امام صادق ( علیه السلام )
پدرش 26 ساله بود که او زاده شد. دوازده تا پانزده سال بنابر اختلاف از عمر شریفش را در کنار جدش امام سجاد (علیه السلام) و نوزده سال را در کنار پدرش امام باقر (علیه السلام) گذراند.
ابن بابویه و قطب راوندی روایت کرده اند: که از حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) پرسیدند که امام بعد از تو کیست؟
فرمود: محمد باقر شکافنده علوم است. پرسیدند که: بعد از او امام که خواهد بود؟ گفت: جعفر که نام او نزد اهل آسمانها صادق است. امام ششم شیعیان و رئیس مذهب تشیع درسال 114 هجری قمری در سن 31 سالگی به امامت رسید و ردای ولایت بردوش گرفت.
دوران امامت آن امام 34 سال بوده که با اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان مصادف می باشد. که حدود هجده سال آن (132- 114) همزمان با حکومت امویان و شانزده سال آن (148- 132) همزمان با حکومت عباسیان بود.
آن حضرت با پنج تن از خلفای بنی امیه: هشام بن عبدالملی (125- 105 ه. ق)، ولید بن یزید بن عبدالملی (126- 125 ه. ق)، یزید بن ولید بن عبدالملی (126 ه. ق)، ابراهیم بن ولید (126 ه. ق به مدت 70 روز) و مروان بن محمد ملقب به حمار (132- 126 ه. ق) و دو تن از خلفای بنی عباس ابوالعباس (عبدالله بن محمد) معروف به سفاح (132- 136 ه. ق) و ابوجعفر معروف به منصور دوانیقی (158-136 ه. ق) معاصر بود.
در یک دسته بندی، زندگانی امام جعفر صادق (علیه السلام) می توان به سه دسته کلی تقسیم نمود:
الف- زندگانی امام در دوره امام سجاد و امام باقر (علیهما السلام) که تقریبا نیمی از عمر حضرت را به خود اختصاص می دهد. در این دوره (83 – 114) امام صادق (علیه السلام) از علم، تقوی، کمال و فضیلت آنان در حد کافی بهره مند شد.
ب- قسمت دوم زندگی امام جعفر صادق (علیه السلام) ازسال 114 هجری تا 140 هجری می باشد. دراین دوره امام از فرصت مناسبی که بوجود آمده، استفاده نمود و مکتب جعفری را به تکامل رساند. در این مدت، 4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیاری را که جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامی ارزانی داشت.
ج- هشت سال آخر امام (علیه السلام) قسمت سوم زندگی امام را تشکیل می دهد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حکومت منصور عباسی قرار داشت. در این دوره امام دائما تحت نظر بود و مکتب جعفری عملا تعطیل گردید.
عصر امام صادق (علیه السلام)
عصر امام صادق (علیه السلام) یکی از طوفانی ترین ادوار تاریخ اسلام است که از یک سو اغتشاشها و انقلاب های پیاپی گروه های مختلف، بویژه از طرف خونخواهان امام حسین (علیه السلام) رخ میداد، که انقلاب ابوسلمه در کوفه و ابومسلم در خراسان و ایران از مهمترین آنها بوده است. و از دیگر سو عصر برخورد مکتبها و ایدوئولوژیها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود که از برخورد امت اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای خارج، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن و پژوهش پدید آورده بود.
عصری که کوچکترین کم کاری یا عدم بیداری و تحرک پاسدار راستین اسلام یعنی امام (علیه السلام)، موجب نابودی دین و پوسیدگی تعلیمات حیاتبخش اسلام، هم از درون و هم از بیرون میشد.
زمان امام صادق (علیه السلام)، زمان تزلزل حکومت بنی امیه و فزونی قدرت بنی عباس بود واین دو گروه مدتی درحال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند.
از زمان هشام بن عبدالملی، تبلیغات و مبارزات سیاسی عباسیان آغاز گردید و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلحانه و عملیات نظامی گردید و سرانجام در سال 132 به پیروزی رسید. بنی امیه در این مدت، گرفتار مشکلات سیاسی فراوانی بودند، لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شیعیان را نداشتند.
عباسیان نیز چون از دستیابی به قدرت در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل می کردند، فشاری از طرف آنان مطرح نبود. از اینرو این دوران، دوران آرامش و آزادی نسبی امام صادق (علیه السلام) و شیعیان بود و آن حضرت از این فرصت استفاده کرده و تلاش فرهنگی وسیعی را آغاز کرد.
پیشوای ششم در چنین دورانی به فکر نجات افکار توده مسلمان ازالحاد و بدبینی و کفر و نیز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسیر راستین بود، و از توجیهات غلط و وارونه دستورات دین که به وسیله خلفای وقت صورت می گرفت جلوگیری می کرد. اینجا بود که امام (علیه السلام) دشواری فراوان در پیش و مسئولیت عظیم بر دوش داشت. امام صادق (علیه السلام) در ظلمت بحرانها و آشوبها دنیای شیعه را به فروغ تعالیم خویش روشنی بخشید و حقیقت اسلام را از آلایش انحرافات و گزند فریبکاران
حفظ نمود. او آن قدر فقه و دانش اهل بیت را گسترش داد و زمینه ترویج احکام و بسط کلام شیعی را فراهم ساخت که مذهب شیعه به نام او به عنوان مذهب جعفری شهرت یافت. آن اندازه که دانشمندان و راویان از دانش امام بهره برده واز ایشان حرف و حدیث نقل کرده اند از هیچ یک از دیگر ائمه نقل نکرده اند. لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم پایه های حکومت و نفوذ خود، همان شیوه ستم و فشار بنی امیه را پیش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند. وضع به حدی ناگوار شد که همگی یاران امام (علیه السلام) را در معرض خطر مرگ قرار می داد، چنانچه زبده هایشان جزو لیست سیاه مرگ بودند.
امام صادق (علیه السلام) که همواره مبارزی نستوه و خستگی ناپذیر و انقلابی بنیادی در میدان فکر و عمل بوده، کاری که امام حسین (علیه السلام) به صورت قیام خونین انجام داد، وی قیام خود را درلباس تدریس و تأسیس مکتب و انسان سازی انجام داد و جهادی راستین کرد.
رحلت امام را به سبب مسمومیت دانسته اند. از ارتکاب این جنایت را که منصور در توان خود نمی دید به جعفر بن سلیمان پسر عموی خویش و والی وقت مدینه محول کرد. فرزند برومندش امام موسی بن جعفر(علیه السلام) او را دو جامه سفید مصری که درآن احرام می بست ودر پیراهنی که می پوشید و در عمامه ای که از امام زین العابدین (علیه السلام) به او رسیده بود، کفن نمود و بر آن نماز خواند و او را در بقیع در کنار قبر پدر بزرگوارش سید الساجدین (علیه السلام) به خاک سپرد. سلام بر او از میلاد تا میعاد

کلمات کلیدی :
» نظر