مقاله بررسی عددی و آزمایشگاهی تاثیرات طول آبشکن بر الگوی جریان د

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله بررسی عددی و آزمایشگاهی تاثیرات طول آبشکن بر الگوی جریان در قوس 90 درجه در pdf دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله بررسی عددی و آزمایشگاهی تاثیرات طول آبشکن بر الگوی جریان در قوس 90 درجه در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله بررسی عددی و آزمایشگاهی تاثیرات طول آبشکن بر الگوی جریان در قوس 90 درجه در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله بررسی عددی و آزمایشگاهی تاثیرات طول آبشکن بر الگوی جریان در قوس 90 درجه در pdf :

سال انتشار: 1388

محل انتشار: هشتمین سمینار بین المللی مهندسی رودخانه

تعداد صفحات: 8

چکیده:

استفاده از آبشکن برای کنترل و انتقال پیچ و خم رودخانهها و جریان کانال در گذر از دهانه پل و یا کنترل فرسایش کنارههای رودخانه یک راه حل مناسب است. استفاده از آبشکن در رودخانههای پیچرودی یکی ازمواردی است که الگوی جریان در آن بسیار پیچیده است.این پیچیدگی نه فقط به خاطر آشفتگی و طبیعت سه بعدی بلکه به خاطر توپوگرافی و تغییرات عمق آن میباشد . در این تحقیق الگوی جریان اطراف آبشکن درقوس 90 درجه با بستر صلب در شرایط تغییر طول آبشکن در طول کانال 5و10و15 cm با دبی ثابت 45 لیتربر ثانیه و هندسه ثابت آبشکن در موقعیت 45 درجه مورد بررسی قرار گرفته است .تغییرات الگوی جریان شامل جریانهای طولی، تغییرات سرعت در مقاطع عرضی مختلف کانال و نیز توزیع تنش برشی با استفاده از مدل عددی ssIIM محاسبه و با مقادیر اندازه گیری های آزمایشگاهی مقایسه گردیده است .نتایج حاصل از مدلسازی عددی نشان داد که مدل عددی SSIIM در شبیهسازی الگوی جریان در اطراف آبشکن توانمند عمل کرده و ازتطابق خوبی با اندازهگیریهای آزمایشگاهی برخوردار است.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

تحقیق در مورد مدرس دین ،پیامبر اعظم در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

تحقیق در مورد مدرس دین ،پیامبر اعظم در pdf دارای 54 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد تحقیق در مورد مدرس دین ،پیامبر اعظم در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی تحقیق در مورد مدرس دین ،پیامبر اعظم در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن تحقیق در مورد مدرس دین ،پیامبر اعظم در pdf :

مدرس دین ،پیامبر اعظم
پیشگفتار
پیامبر گرامی اسلام فرمودند : «خیر الناس انفعهم للناس» سودمندترین انسانها آن کسی است که بیشترین نفع را برای دیگران داشته باشد یقیناً این نفع منحصر به سود مادی نیست بلکه نفع بزرگتر و ارزنده‎تر مربوط به منافع معنوی و فراهم نمودن زمینه‎های رشد و رستگاری انسانهاست.
از نظر پیامبر بزرگوار آن کسی در پیشگاه خداوند منان عزیزتر است که بتواند خود و جامعه خویشتن را به سوی کمال انسانی و ملکات الهی رهنمون باشد و این نعمت الهی راحت بدست نمی‎آید راه رسیدن به کمال و تخلق به اخلاق الهی راهی بس دور و پر مشقت است در این راه باید از سرجان گذشت و مسیر سنگلاخ و در عین حال پر زرق و برق دنیا را طی کرد و دل در گرو خدا وپیامبران و اولیای خدا داشت.

شما مشکلاتی را که همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم پشت سر گذارند تا توانستند خود و جامعه‎ای را به سوی خداوند متعال فرا خوانند، ملاحظه کنید،‌حضرت نوح با راه دور و درازش، حضرت ابراهیم با مشقات و آزمایشات سخت و طاقت فرسایش، حضرت موسی با دشمنان بی‎باک و لجوجش و بالاخره پیامبر اسلام با کفار قریش و دیگر قبایل عرب جاهلی، همه و همه درسهائی زنده و ارزنده برای ماست که اگر بخواهیم سالم و صالح زندگی کنیم چاره‎ای جز تلاش و مقاومت و صبر و پایداری نداریم و اگر بخواهیم برای دیگران نافع باشیم باید کمر به خدمت خلق بسته و برای آنان خدمتگزاری دلسوز و از جان گذشته باشیم.

در این راه یکی از چهره‎های درخشان سده اخیر که به حق سالم زیست و رستگار به سرای باقی شتافت شهید زنده یاد آیت الله سید حسن مدرس رحمت الله علیه بود او در دوران پر برکت زندگانی ابتداء به خودسازی پرداخت و علم و دانش را فراتر از درجه اجتهاد آموخت و مدارج کمال و تقوی را با اجتناب از معاصی و پرهیز از تجملات زندگی پیمود و سپس با دو سلاح علم و تقوی درصدد اصلاح جامعه فاسد و ذلت بار قاجار و دوران ستم شاهی پهلوی برآمد و در این راه سعی فراوان نمود و لحظه‎ای از پای ننشست.

در خانه کوچک خود، در جلسات درس، در محراب عبادت، در مجلس شورا، در کوچه و خیابان و در هر کجا که حضور داشت پیوست به راهنمائی خلق و جلوگیری از ظلم و ستم دشمنان اسلام، داخلی و خارجی، همت گماشت از تهدیدها، زدنها، ترورها، زندانها و تبعیدها نترسید تا سرانجام بر سر اعتلای کلمه حق جان باخت و به شهادت رسید.

امروز مرور در زندگانی این بزرگ مرد تاریخ اسلام و ایران می‎تواند درس ارزنده‎ای برای چگونه زیستن و چگونه مردن ما باشد سیره عملی آن بزرگوار در زندگی شخصی دستورالعمل کاملی برای هر انسانی است که بخواهد خوب زندگی کند، ساده و بی‎آلایش و دور از تجمل گرائی بسر برد. ملاحظه در شرح حال اجتماعی و سیاسی او سرمشق گرانقدری برای چگونگی فعالیت ما در جامعه و حضور در صحنه‎های سیاسی و اجتماعی است او به ما می‎آموزد که چگونه در برابر برنامه‎های صحیح و قانونمند سر تسلیم فرود آوریم و چگونه با بی‎خردان و توطئه چینی‎ها و کارشکنی‎های مخالفان برخورد کنیم و بالاخره با صبر و پایداری و پیروی از دستورات الهی و مقام ولایت و رهبری به ساخت و ساز جامعه اسلامیمان بپردازیم و سرانجام چگونه آمادگی لازم برای انتخاب بهترین شیوه مردن که همان شهادت در راه خداست را در خود فراهم آوریم.

آری به بیان امام راحلمان رضون الله تعالی علیه «در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم جور رضا شاهی تاریک می‎نمود وتا کسی آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی‎تواند درک کند ملت ما مرهون خدمات و فداکاریهای اوست و اینک که با سربلندی از بین ما رفته برماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی اعتقادی او را هر چه بهتر بشناسیم و بشناسانیم..»

هدف از تهیه این جزوه قدمی کوتاه در تحقق این خواسته حضرت امام (ره) است از خداوند منان می‎خواهیم که ما را قدردان نعمت وجود این بزرگان قرار داده و در مسیری که رضای اوست موفقمان بدارد.

آیت الله مدرس
در روزگار نخست
ولادت مدرس
شهید آیت الله سید حسن مدرس فرزند سید اسماعیل در سال 1287 هجری قمری در روستای سرابه اردستان دیده به جهان گشود او از سادات طباطبائی بود.
سید اسماعیل مردی پاکدامن و متقی و اهل علم بود زندگی خود و خانواده‎اش را در نهایت قناعت و سادگی اداره می‎کرد و فعالیت عمده او تبلیغ احکام الهی و به وعظ و خطابه اشتغال داشت مادر مدرس «خدیجه» زنی متدین و صالحه بود.
دوران تحصیلی آیت الله مدرس

مدرس در کنار مادرش تا سن شش سالگی در سرابه زندگی می‎کرد پدرش که چندی بود برای تبلیغ احکام اسلامی به قمشه (شهرضا) رفته بود مدرس را برای تعلیم به خدمت پدرش میرعبدالقای (پدر بزرگ مدرس) برد و تا سن چهارده سالگی نزد میر عبدالباقی که سید و عالمی بزرگوار بود به تحصیل علوم مذهبی پرداخت.

در این سال پدر بزرگ (میر سید عبدالباقی) وفات کرد و مدرس بنا به وصیت او برای ادامه تحصیل راهی اصفهان گردید.
سید حسن در سال 1298 وارد اصفهان شد و بلافاصله شروع به تحصیل نمود در حدود پنج سال موفق به فراگیری صرف و نحو و منطق و بیان نزد اساتید اصفهان از جمله مرحوم میرزا عبدالعلی هرندی شد. و سپس به یادگیری فلسفه و فقه پرداخت و درس خارج اصول را نزد دانشمند عصر، مرحوم شیخ مرتضی ریزی آموخت.
در این دوره از اساتید دیگر مدرس آقا سید محمد باقر درچه‎ای و آخوند کاشانی بودند.
سپس مدرس برای تکمیل تحصیلات عالیه خود در سال 1311 به نجف اشرف رفت در نجف اشرف به خدمت حضرت آیت‎الله حاجی میرزا حسن شیرازی رسید و از جلسات درس دیگر اساتید بهره جست تا پس از هفت سال جد و جهد به درجه اجتهاد نایل گردید و بالاخره در سال 1324، در سن 37 سالگی به اصفهان مراجعت کرد.

اقامت مدرس در اصفهان
در اصفهان ابتدا خانه کوچکی به مبلغ ماهی 120ریال اجاره کرد اما چندی بعد می‎گویند چند نفر از شترداران نذر کردند که هر سفری را به سلامتی به پایان برند بابت هر شتر یک ریال جمع‎آوری کنند و از آن مبلغ برای مدرس خانه‎ای بخرند بالاخره یکهزار و هفتصد ریال جمع شد و توانستند منزل مخروبه خریداری کنند با این امید که آن را تخریب نموده و از نو بسازند اما مرحوم مدرس راضی نشد خود با یک نفر کارگر مشغول ساختن اطاقی در آن محوطه شد و بالاخره با چند روز کارگری توانست اتاقی را برای زندگی مهیا کند، وی پس از ساختن این اتاق موفق شد تا دو فرزندش اسماعیل و خدیجه را که تا آن وقت در دهکده اسفه نزدیکی شهرضا زندگی می‎‏کردند به اصفهان آورده و در آن منزل مخروبه جای دهد.

تلاش مدرس برای مخارج روزانه
اگرچه زندگی ساده و بی‎آلایش مدرس مخارج سنگینی را به دنبال نداشت اما او از کودکی برای تأمین مخارج زندگی خود کار می‎کرد و خرج خود را از راه کسب حلال فراهم می‎نمود.

وقتی در اصفهان مشغول تحصیل علوم مذهبی بود کمتر از شهریه معمول که طلاب از سوی مراجعه تقلید دریافت می‎نمایند استفاده می‎کرد. او اکثراً درروزهای تعطیل به کار بنائی می‎پرداخت و با دستمزد کارگری خود روزگار می‎گذراند.
خود او می‎گوید من در جوانی از قریه سرابه کچو مثقال به اردستان و از آنجا به اصفهان آمده و مشغول تحصیل شدم برای تهیه مخارج روزانه و هزینه تحصیل مجبور بودم که در ایام تعطیل هفته به دهات بروم و لباس عوض کنم و مشغول کار عملگی و بنائی گردم تا مخارج تحصیل هفته بعد را فراهم کنم.
یک روز به «گز» رفتم، در آنجا پیشکار محمدرضا خان سرهنگ مرا به کار گل گماشت و دیوار باغی را نشان داد و گفت که این دیوار را خراب کن و عصر دو قران بگیر.

من قبول کردم و مشغول کار شدم نزدیک ظهر، یک اسب سواری آمد و در کنار من ایستاد و گفت: مشهدی خدا قوت، بقیه دیوار را خراب نکن.
من گفتم: آقا من شما را نمی‎شناسم کس دیگری دستور داده است که این دیوار را خراب کنم من هم باید کار خودم را انجام بدهم.
وبعد کلنگ را محمکتر به دیوار کوفتم.
آن مرد که بعداً فهمیدم خود صاحب ملک بوده است گفت: مرد حسابی مگر حرف سرت نمی‎شود این باغ مال من است، می‎گویم خراب نکن.
من جواب دادم البته ممکن است شما صاحب باغ باشید ولی من شما را نمی‎شناسم صاحب کار من دستور داده است که خراب کن و خودش باید بگوید خراب نکن نه دیگری.

سوار خشمگین شد و گفت:‌پدر سوخته قباله بنچاق از من می‎خواهد.
من گفتم: پدر سوخته هم نیستم البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر (کسی که ادعائی دارد باید دلیل بیاورد و کسی که انکار می‎کند می‎تواند قسم بخورد.
سوار اندکی به خود فرو رفت سربالا کرد و دوباره چشم به زمین دوخت و ناگهان شلاق به اسب زد و از آنجا دور شد و به خانه رفت.
من به کارخود ادامه دادم که ناگاه دو مأمور اسب سوار آمدند و مرا به خانه محمد رضا خان سرهنگ بردند خان به من گفت: ای مرد! می‎دانی من چرا آنجا تو را در مقابل سرسختی تنبیه نکردم؟

گفتم: نه، نمی‎دانم.
خان گفت: برای اینکه کسی تاکنون این چنین در برابر من ایستادگی نکرده بود من آن لحظه برای نخستین بار حس کردم که وجود ضعیفی هستم. و در عین حال اندکی فکر کردم و حدس زدم تو با این منطق و صحبت نباید کارگر حرفه‎ای باشی به من راست بگو تو چه کاره‎ای؟
جواب دادم اسم من میرزا حسن و طالب علم هستم و برای تهیه کمک هزینه تحصیلی به اطراف اصفهان می‎آیم.

سپس بسته کوچکی را که همراه داشتم بازکردم و قبائی را که در مدرسه می‎پوشیدم و عمامه‎ای را که بر سر می‎گذاشتم نشان دادم مرحوم محمدرضا خان چون چنین دید، یک نفر از منشیان خود را خواست و دستور داد حواله‎ای به یکی از تجار معروف اصفهان بنویسد به این مضمون: تا فلانی(سید حسن) در مدرسه طلبه است ماه سه تومان شخصاً برده و در حجره تحویل او بدهید و رسید هم لازم نیست سپس ناهاری آوردند و خوردیم و من به اصفهان برگشتم.
زندگی ساده
فاطمه بیگم دختر شهید آیت الله مدرس می‎گوید: بسیار اتفاق می‎افتاد که پدرم بدون قبا با پیراهن، در حالی که عبایش را به خود پیچیده بود به خانه می‎آمد ما می‎فهمیدیم که او فقیر و برهنه‎ای را در راه خود دیده و لباسش را که مورد نیاز او بوده، از تن درآورده و بخشیده است روزی به پدر گفتم اجازه بدهید مقداری کرباس تهیه کنم و در خانه داشته باشیم که بتوانیم در چنین مواقعی فوری برایتان لباس تهیه کنیم.

ایشان پاسخ داد: نه لازم نیست ممکن است دیگری به کرباسی که ما ذخیره می‎کنیم نیاز پیدا کند به همان مقدار که برای یک پیراهن و شلوار و یا قبا لازم است تهیه کنید فاطمه بیگم می‎گوید: باید اضافه کنم که ایشان در سال فقط از دو دست لباس کرباسی که عبارت بود از یک پیراهن و یک قبا و یک شلوار استفاده می‎کرد و تا یادم هست عبای ایشان را کهند دیدم.
تولد نور چشمم فاطمه بیگم اللقبه بها حبیه دو ساعت از ظهر روز پنجشنبه پنجم شهر محرم 14 حوت 1322
بسم الله الرحمن الرحیم
ای نور چشم فاطمه بیگم
شما را بخداوند سپردم
بشما نصیحت می‎کنم سه

مطلب را اول نماز را
با قرآن خاندن ترک نکن
دویم پدر و مادر را دعا کن
سیم که رزند کانی خود قناعت کن
والسلام 10 مهر ربیع الثانی
1222 سید حسن مدرس
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مدرس

حیات سیاسی مدرس
وقتی در سال 1324 حکومت مشروطه توسط مظفرالدین شاه در ایران به رسمیت شناخته شده در اکثر نقاط کشور هرج و مرج وجود داشت اصفهان هم از این نابسامانیها بی‎بهره نبود. حکام محلی هر کدام سعی داشتند رقبای خود را کنار زده و حکومت را در تصرف خود بگیرند. محیط آرام ودانش پرور اصفهان با این زد و خوردها به شهری ناامن مبدل شده بود.
در چنین موقعیتی مرحوم شهید مدرس به کم حاج آقای نورالله مسجد شاهی با تشکیل یک انجمن ولایتی فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد وی با کمک نیروهای مسلح بختیاری در مقابل اقبال الدوله حاکم اصفهان به مبارزه پرداخت.

وقتی اقبال الدوله شکست خورد صمصام السلطنه به حکومت اصفهان رسید و اداره امور شهر به انجمن ولایتی واگذار شد چیزی نگذشت که مدرس متوجه شد صمصام السلطنه لیاقت حکومتداری ندارد علیه او دست به اعتراض زد صمصام السلطنه هم دستور دستگیری و تبعید مدرس را صادر کرد.
خبر دستگیری مدرس مردم شهر را به وحشت انداخته و همه به کوچه و بازار ریختند، بازار تعطیل شد والی شهر ناچار عذرخواهی کرده و مدرس را با احترام به خانه بازگرداند اما بلافاصله تصمیم به قتل مدرس گرفت در دو نوبت در مدرسه جده او را به گلوله بستند خوشبختانه آسیبی به او نرسید و توانست از مهلکه نجات بیابد همین جا بزرگواری مدرس را ملاحظه کنید وقتی مجریان توطئه قتل را به حضورش آوردند او همه را بخشید و رهایشان کرد. مردان بزرگ الهی همیشه اهل بخشش و گذشت هستند و این شیوه پسندیده‎ای است که ما باید از آنها درس بگیریم.

در سال 1327 دوره دوم مجلس شورای ملی تشکیل شد و مرحوم مدرس به عنوان یکنفر ا 5 عالم مجتهد به انتخاب علما و مراجع به مجلس راه یافت.
مهمترین اقدام مدرس در این دوره از مجلس، مخالفت او با اولتیماتوم روسیه بود.
روسیه با گردن کلفتی می‎خواست تا مجلس ظرف 48 ساعت شوستر آمریکائی که امورمالی (وزارت دارائی) را به عهده داشت از ایران اخراج کند تا خود بیشتر بتواند آقائی نماید مدرس نه به جهت علاقه به شوستر، بلکه برای جلوگیری از نفوذ روسیه و تودهنی زدن به آنها به این خواسته مخالفت کرد و نگذاشت مجلس رأی مثبت به آن بدهد بالاخره با درخواست روسیه مخالفتت شد.

دوره سوم مجلس شورای ملی با کشمکشها روبرو بود که سرانجام گروهی از وکلا با پیشنهاد آیت الله مدرس یک دولت موقت تشکیل دادند.
مهاجرت
خواننده عزیز می‎دانید که در آن روزگار جهان در آتش جنگ بین الملل اول می‎سوخت دولت موقت که متشکل از 27 نفر از نمایندگان مجلس و گروهی از افراد با نفوذ بودیک مهاجرت طولانی را آغاز کردند ابتدا به قم و سپس به طرف غرب و کرمانشاهان رفتند بعضی از جمله مدرس به اصفهان برای آگاهی مردم آمدند سپس ایشان به کرمانشاه و از آنجا به قصر شیرین و سپس به استامبول ترکیه رفت این مهاجرتها که تقریباً دو سال به طول انجامید سرانجام با درخواست دولت مرکزی پایان پذیرفته و مدرس به تهران بازگشت.

در این ایام اوضاع ایران بسیار آشفته شده و احمد شاه که جوانی نالایق بود بر کشور به ظاهر حکومت می‎کرد. و وثوق‎الدوله کسی که با رشوه گرفتن 13000 لیره انگلیسی قرارداد ننگین 1919 را با انگلیس امضاء کرد رئیس دولت بود وثوق الدوله سعی داشت این قرارداد را به تأئید مجلس برساند اما با پافشاری مدرس به تصویب نرسید و همین سبب عزل وثوق الدوله از ریاست شد و احمد شاه مشیرالدوله را به جای او انتخاب کرد.
در دوره چهارم مدرس به عنوان نایب رئیس مجلس انتخاب شد و در این دوره قوام السطلنه به عنوان رئیس الوزراء از مجلس رأی اعتمای گرفت در کابینه قوام السلطنه رضا خان با لقب سردار سپه وزارت جنگ را به عهده داشت.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

مقاله در مورد شیعه چگونه شکل گرفت در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله در مورد شیعه چگونه شکل گرفت در pdf دارای 31 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد شیعه چگونه شکل گرفت در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد شیعه چگونه شکل گرفت در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد شیعه چگونه شکل گرفت در pdf :

شیعه چگونه شکل گرفت

آشنایی با فرقه های اسلامی (7)
آفتاب: شیعه یکی از فرقه های اسلامی است و تأثیرات شگرفی بر تفکر اسلامی و حتی فقه سایر فرقه های اسلامی داشته است. نحوه شکل گیری مذهب شیعه را به روایت استاد علامه طباطبایى (از کتاب شیعه در اسلام ایشان) نقل می کنیم.

آغاز پیدایش«شیعه»را که براى اولین بار به شیعه على علیه السلام (اولین پیشوا از پیشوایان اهل بیت علیهم السلام) معروف شدند،همان زمان حیات پیغمبر اکرم باید دانست و جریان ظهور و پیشرفت دعوت اسلامى در 23 سال زمان بعثت،موجبات زیادى در بر داشت که طبعا پیدایش چنین جمعیتى را در میان یاران پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ایجاب مى‏کرد (1) .

الف:پیغمبر اکرم در اولین روزهاى بعثت که به نص قرآن مأموریت یافت که خویشان نزدیکتر خود را به دین خود دعوت کند (2) صریحا به ایشان فرمود که هر یک از شما به اجابت دعوت من سبقت گیرد،و زیر و جانشین و وصى من است.على علیه السلام پیش از همه مبادرت نموده اسلام را پذیرفت و پیغمبر اکرم ایمان او را پذیرفت ووعده‏هاى خود را (3) تقبل نمود و عادتا محال است که رهبر نهضتى در اولین روز نهضت و قیام خود یکى از یاران نهضت را به سمت وزیرى و جانشینى به بیگانگان معرفى کند،ولى به یاران و دوستان سر تا پا فداکار خود نشناساند یا تنها او را با امتیاز

وزیرى و جانشینى بشناسد و بشناساند ولى در تمام دوره زندگى و دعوت خود،او را از وظایف وزیرى معزول و احترام مقام جانشینى او را نادیده گرفته و هیچگونه فرقى میان او و دیگران نگذارد.
ب:پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به موجب چندین روایت مستفیض و متواترـکه سنى و شیعه روایت کرده‏اندـتصریح فرموده که على (4) علیه السلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است،هر سخنى که گوید و هر کارى که کند با دعوت دینى مطابقت کامل دارد وداناترین (5) مردم است به معارف و شرایع اسلام.

ج:على علیه السلام خدمات گرانبهایى انجام داده و فداکاریهاى شگفت‏انگیزى کرده بود،مانند خوابیدن در بستر پیغمبر اکرم در شب هجرت (6) و فتوحاتى که در جنگهاى بدر و احد و خندق و خیبر به دست وى صورت گرفته بود که اگر پاى وى در یکى از این وقایع در میان نبود،اسلام و اسلامیان به دست دشمنان حق،ریشه کن شده بودند (7) .

د:جریان«غدیر خم»که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در آنجا على علیه السلام را به ولایت عامه مردم نصب و معرفى کرده و او را مانند خود متولى قرار داده بود (8) .
بدیهى است این چنین امتیازات و فضائل اختصاصى دیگر که مورد اتفاق همگان بود (9) و علاقه مفرطى که پیغمبر اکرم به‏على علیه السلام داشت (10) ،طبعا عده‏اى از یاران پیغمبر اکرم را که شیفتگان فضیلت و حقیقت بودند بر این وا میداشت که على علیه السلام را دوست داشته به دورش گرد آیند و از وى پیروى کنند،چنانکه عده‏اى را بر حسد و کینه آن حضرت وا مى‏داشت.
گذشته از همه اینها نام«شیعه على»و«شیعه اهل بیت»در سخنان پیغمبر اکرم صلى الله علیه

و آله و سلم بسیار دیده مى‏شود (11) .
سبب جدا شدن اقلیت شیعه از اکثریت سنى و بروز اختلاف
هواخواهان و پیروان على علیه السلام نظر به مقام و منزلتى که آن حضرت پیش پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و صحابه و مسلمانان داشت مسلم مى‏داشتند که خلافت و مرجعیت پس از رحلت پیغمبر اکرم از آن على علیه السلام مى‏باشد و ظواهر اوضاع و احوال نیز جزء حوادثى که درروزهاى بیمارى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به ظهور پیوست (12) نظر آنان را تأیید مى‏کرد.
ولى بر خلاف انتظار آنان درست در حالى که پیغمبر اکرم رحلت فرمود و هنوز جسد مطهرش

دفن نشده بود و اهل بیت و عده‏اى از صحابه سرگرم لوازم سوگوارى و تجهیزاتى بودند که خبر یافتند عده‏اى دیگرـکه بعدا اکثریت را بردندـبا کمال عجله و بى آنکه با اهل بیت و خویشاوندان پیغمبر اکرم و هوادارانشان مشورت کنند و حتى کمترین اطلاعى بدهند،از پیش خود در قیافه خیرخواهى،براى مسلمانان خلیفه معین نموده‏اند و على و یارانش را در برابر کارى انجام یافته قرار داده‏اند (13) .على علیه السلام و هواداران اومانند عباس و زبیر و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار پس از فراغ از دفن پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و اطلاع از جریان امر در مقام انتقاد بر آمده به خلافت انتخابى و کارگردانان آن اعتراض نموده اجتماعاتى نیز کرده‏اند ولى پاسخ شنیدند که صلاح مسلمانان در همین بود (14) .
این انتقاد و اعتراف بود که اقلیتى را از اکثریت جدا کرد و پیروان على علیه السلام را به همین نام«شیعه على»به جامعه شناسانید و دستگاه خلافت نیز به مقتضاى سیاست وقت،مراقب بود که اقلیت نامبرده به این نام معروف نشوند و جامعه به دو دسته اقلیت و اکثریت منقسم نگردد بلکه خلافت را اجماعى مى‏شمردند و معترض را متخلف از بیعت و متخلف از جماعت مسلمانان مى‏نامیدند و گاهى با تعبیرات زشت دیگر یاد مى‏کردند (15) .

البته شیعه همان روزهاى نخستین،محکوم سیاست وقت شده نتوانست با مجرد اعتراض،کارى از پیش ببرد و على علیه السلام نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروى کافى دست به یک قیام خونین نزد،ولى جمعیت معترضین از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و جانشینى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و مرجعیت علمى را حق طلق على علیه السلام مى‏دانستند (16) و مراجعه علمى و معنوى‏را تنها به آن حضرت روا مى‏دیدند و به سوى او دعوت مى‏کردند (17) .

دو مسئله جانشینى و مرجعیت علمى
«شیعه»طبق آنچه از تعالیم اسلامى به دست آورده بود معتقد بود که آنچه براى جامعه در درجه اول اهمیت است،روشن شدن تعالیم اسلام و فرهنگ دینى است (18) و در درجه تالى آن،جریان کامل آنها در میان جامعه مى‏باشد.
و به عبارت دیگر اولا:افراد جامعه به جهان و انسان با چشم واقع بینى نگاه کرده،وظایف انسانى خود را (به طورى که صلاح واقعى است) بدانند و بجا آورند اگر چه مخالف دلخواهشان باشد.
ثانیا:یک حکومت دینى نظم واقعى اسلامى را در جامعه حفظ و اجرا نماید و به طورى که مردم کسى را جز خدا نپرستند و از آزادى کامل و عدالت فردى و اجتماعى بر خوردار شوند،و این دو مقصود به دست کسى باید انجام یابد که عصمت و مصونیت خدایى داشته باشد و گرنه ممکن است کسانى مصدر حکم یا مرجع علم قرار گیرند که در زمینه وظایف محوله خود،از انحراف

فکر یا خیانت سالم نباشد و تدریجا ولایت عادله آزادیبخش اسلامى به سلطنت استبدادى و ملک کسرایى و قیصرى تبدیل شود و معارف پاک دینى مانند معارف ادیان دیگر دستخوش تحریف و تغییر دانشمندان بلهوس و خودخواه گردد و تنها کسى که به تصدیق پیغمبر اکرم در اعمال و اقوال خود مصیب و روش او با کتاب خدا و سنت پیغمبر مطابقت کامل داشت همان على علیه السلام بود (19) .
و اگر چنانچه اکثریت مى‏گفتند قریش با خلافت حقه على مخالف بودند،لازم بود مخالفین را بح

ق وادارند و سرکشان را به جاى خود بنشانند چنانکه با جماعتى که در دادن زکات امتناع داشتند،جنگیدند و از گرفتن زکات صرفنظر نکردند نه اینکه از ترس مخالفت قریش،حق را بکشند .
آرى آنچه شیعه را از موافقت با خلافت انتخابى باز داشت،ترس از دنباله ناگوار آن یعنى فساد روش حکومت اسلامى و انهدام اساس تعلیمات عالیه دین بود،اتفاقا جریان بعدى حوادث نیز این عقیده (یا پیش بینى) را روز به روز روشنتر مى‏ساخت و در نتیجه شیعه نیز در عقیده خود استوارتر مى‏گشت و با اینکه در ظاهر با نفرات ابتدائى انگشت شمار خود به هضم اکثریت رفته بود و در باطن به اخ

ذ تعالیم اسلامى از اهل بیت و دعوت به طریقه خود،اصرار مى‏ورزیدند در عین حال براى پیشرفت و حفظ قدرت اسلام،مخالفت

” پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به موجب چندین روایت مستفیض و متواترـکه سنى و شیعه روایت کرده‏اندـتصریح فرموده که على (4) علیه السلام در قول و فعل خود از خطا و معصیت مصون است،هر سخنى که گوید و هر کارى که کند با دعوت دینى مطابقت کامل دارد وداناترین مردم است به معارف و شرایع اسلام;. “

علنى نمى‏کردند و حتى افراد شیعه،دوش به دوش اکثریت به جهاد مى‏رفتند و در امور عامه دخالت مى‏کردند و شخص على علیه السلام در موارد ضرورى،اکثریت را به نفع اسلام راهنمایى مى‏نمود (20) .
روش سیاسى خلافت انتخابى و مغایرت آن با نظر شیعه

«شیعه»معتقد بود که شریعت آسمانى اسلام که مواد آن در کتاب خدا و سنت پیغمبر اکرم روشن شده تا روز قیامت به اعتبار خود باقى و هرگز قابل تغییر نیست (21) و حکومت اسلامى با هیچ عذرى نمى‏تواند از اجراى کامل آن سرپیچى نماید،تنها وظیفه حکومت اسلامى این است که با شورا در شعاع شریعت به سبب مصلحت وقت،تصمیماتى بگیرد ولى در این جریان،به علت بیعت‏سیاست آمیز شیعه و همچنین از جریان حدیث دوات و قرطاس که در آخرین روزهاى بیمارى پیغمبر اکرم

اتفاق افتاد،پیدا بود که گردانندگان و طرفداران خلافت انتخابى معتقدند که کتاب خدا مانند یک قانون اساسى محفوظ بماند ولى سنت و بیانات پیغمبر اکرم را در اعتبار خود ثابت نمى‏دانند بلکه معتقدند که حکومت اسلامى مى‏تواند به سبب اقتضاى مصلحت،از اجراى آنها صرفنظر نماید.و این نظر با روایتهاى بسیارى که بعدا در حق صحابه نقل شد (صحابه مجتهدند و در اجتهاد و مصلحت بینى

خود اگر اصابت کنند مأجور و اگر خطا کنند معذور مى‏باشند) تأیید گردید و نمونه بارز آن وقتى اتفاق افتاد که خالد بن ولید یکى از سرداران خلیفه،شبانه در منزل یکى از معاریف مسلمانان«مالک بن نویره»مهمان شد و مالک را غافلگیر نموده،کشت و سرش را در اجاق گذاشت و سوزانید و همان شب با زن مالک همبستر شد!و به دنبال این جنایتهاى شرم آورد،خلیفه به عنوان اینکه حکومت وى به چنین سردارى نیازمند است،مقررات شریعت را در حق خالد اجرا نکرد (22) !!
و همچنین خمس را از اهل بیت و خویشان پیغمبر اکرم بریدند (23) و نوشتن احادیث پیغمبر اکرم

به کلى قدغن شد و اگر در جاى حدیث مکتوب کشف یا از کسى گرفته مى‏شد آن را ضبط کرده‏مى‏سوزانیدند (24) و این قدغن در تمام زمان خلفاى راشدین تا زمان خلافت عمر بن عبد العزیز خلیفه اموى (99ـ102) استمرار داشت (25) و در زمان خلافت خلیفه دوم (13ـ25 ق) این سیاست روشنتر شد و در مقام خلافت،عده‏اى از مواد شریعت را مانند حج تمتع و نکاح متعه و گفتن«حى على خیر العمل»در اذان نماز ممنوع ساخت (26) و نفوذ سه اطلاق را دایر کرد و نظایر آنها (27) .
در خلافت وى بود که بیت المال در میان مردم با تفاوت تقسیم‏شد (28) که بعدا در میان مسلمانان اختلاف طبقاتى عجیب و صحنه‏هاى خونین دهشتناکى به وجود آورد و در زمان وى معاویه در شام با رسومات سلطنتى کسرى و قیصر حکومت مى‏کرد و خلیفه او را کسراى عرب مى‏نامید و متعرض حالش نمى‏شد.
خلیفه دوم به سال 23 هجرى قمرى به دست غلامى ایرانى کشته شد و طبق رأى اکثریت شوراى شش نفرى که به دستور خلیفه منعقد شد،خلیفه سوم زمام امور را به دست گرفت.وى در عهد خلافت خود خویشاوندان اموى خود را بر مردم مسلط ساخته در حجاز و عراق و مصر و سایر بلاد

اسلامى زمام امور را به دست ایشان سپرد (29) ایشان بناى بى‏بند و بارى گذاشته آشکارا به ستم و بیداد و فسق و فجور و نقص قوانین جاریه اسلامى پرداختند،سیل شکایتها از هر سوى به دار الخلافه سرازیر شد،ولى خلیفه که تحت تأثیر کنیزان اموى خود و خاصه مروان بن حکم (30) قرار داشت،به شکایتهاى مردم ترتیب اثر نمى‏داد بلکه گاهى هم دستور تشدید و تعقیب شاکیان را صادر مى‏کرد (31) و بالأخره به سال 35 هجرى،مردم بر وى شوریدند وپس از چند روز محاصره و زد و خورد،وى را کشتند.

خلیفه سوم در عهد خلافت خود حکومت شام را که در رأس آن از خویشاوندهاى اموى او معاویه قرار داشت،بیش از پیش تقویت مى‏کرد و در حقیقت سنگینى خلافت،در شام متمرکز بود و تشکیلات مدینه که دار الخلافه بود جز صورتى در بر نداشت (32) خلافت خلیفه اول با انتخاب اکثریت صحابه و خلیفه دوم با وصیت‏خلیفه اول و خلیفه سوم با شوراى شش نفرى که اعضا و آیین نامه آن را خلیفه دوم تعیین و تنظیم کرده بود،مستقر شد .و روى هم رفته سیاست سه خلیفه که 25 سال خلافت کردند در اداره امور این بود که قوانین اسلامى بر طبق اجتهاد و مصلحت وقت که مقام خلافت

تشخیص دهد،در جامعه اجرا شود و در معارف اسلامى این بود که تنها قرآن بى اینکه تفسیر شود یا مورد کنجکاوى قرار گیرد خوانده شود و بیانان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم (حدیث) بى اینکه روى کاغذ بیاید روایت شود و از حدود زبان و گوش تجاوز نکند.
کتابت،به قرآن کریم انحصار داشت و در حدیث ممنوع بود (33) پس از جنگ یمامه که در سال دوازده هجرى قمرى خاتمه یافت و گروهى از صحابه که قارى قرآن بودند در آن جنگ کشته

شدند،عمر بن الخطاب به خلیفه اول پیشنهاد مى‏کند که آیات قرآن در یک مصحف جمع آورى شود،وى در پیشنهاد خود مى‏گوید اگر جنگى رخ دهد و بقیه حاملان قرآن کشته شوند،قرآن از میان ما خواهد رفت،بنابر این،لازمست آیات قرآنى را در یک مصحف جمع آورى کرده به قید کتابت در بیاوریم (34) ،این تصمیم را درباره قرآن کریم گرفتند با اینکه حدیث پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم که تالى قرآن بود نیز با همان خطر تهدید مى‏شد و از مفاسد نقل به معنا و زیاده و نقیصه و جعل و فراموشى در امان نبود ولى توجهى به نگهدارى حدیث نمى‏شد بلکه کتابت آن ممنوع و هر چه به دست مى‏افتاد سوزانیده‏مى‏شد تا در اندک زمانى کار به جایى کشید که در ضروریات اسلام مانند نماز،روایات متضاد به وجود آمد و در سایر رشته‏هاى علوم در این مدت قدمى بر داشته نشد و آنهمه تقدیس و تمجید که در قرآن و بیانات پیغمبر اکرم نسبت به علم و تأکید و ترغیب در توسعه علوم وارد شده بى اثر ماند و اکثریت مردم سرگرم فتوحات پى در پى اسلام و دلخوش به غنایم فزون از حد که از هر سو به جزیره العرب سرازیر مى‏شد،بودند و دیگر عنایتى به علوم خاندان رسالت که سر سلسله‏شان على علیه السلام بود و پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم او را آشناترین مردم به معارف اسلام و مقاصد قرآن معرفى کرده بود نشد،حتى در قضیه جمع قرآن

(با اینکه مى‏دانستند پس از رحلت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مدتى در کنج خانه نشستند و مصحف را جمع‏آورى نموده است) حضرت علی را مداخله ندادند حتى نام او را نیز به زبان نیاوردند (35) .
اینها و نظایر اینها امورى بود که پیروان على علیه السلام را در عقیده خود راسختر و نسبت به جریان امور،هشیارتر مى‏ساخت و روز به‏روز بر فعالیت خود مى‏افزودند.على نیز که دستش از تربیت عمومى مردم کوتاه بود به تربیت خصوصى افراد مى‏پرداخت.
در این 25 سال،سه تن از چهار نفر یاران على علیه السلام که در همه احوال در پیروى او ثابت قدم بودند (سلمان فارسى و ابوذر غفارى و مقداد) در گذشتند ولى جمعى از صحابه و گروه انبوهى

از تابعین در حجاز و یمن و عراق و غیر آنها در سلک پیروان على درآمدند و در نتیجه پس از کشته شدن خلیفه سوم،از هر سوى به آن حضرت روى نموده و به هر نحو بود با وى بیعت کردند و وى را براى خلافت برگزیدند.
انتهاى خلافت به امیر المؤمنین على (ع) و روش آن حضرت
خلافت على علیه السلام در اواخر سال 35 هجرى قمرى شروع شد و تقریبا چهار سال و پنج ماه ادامه یافت.على علیه السلام در خلافت،رویه پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را معمول مى‏داشت (36) و غالب تغییراتى را که در زمان خلافت پیشینیان پیدا شده بود به حالت اولى برگردانید و عمال نالایق را که زمام امور را در دست داشتند از کار بر کنار کرد (37) .و در حقیقت یک نهضت انقلابى بود و گرفتاریهاى بسیارى در بر داشت.
على علیه السلام نخستین روز خلافت در سخنرانى که براى مردم نمود چنین گفت:«آگاه باشید !گرفتارى که شما مردم هنگام بعثت پیغمبر خدا داشتید امروز دوباره به سوى شما برگشته و دامنگیرتان‏شده است.باید درست زیر و روى شوید و صاحبان فضیلت که عقب افتاده‏اند پیش افتند و آنان که به ناروا پیشى مى‏گرفتند،عقب افتند (حق است و باطل و هر کدام اهلى دارد باید از حق پیروى کرد) اگر باطل بسیار است چیز تازه‏اى نیست و اگر حق کم است گاهى کم نیز پیش مى‏افتند و امید پیشرفت نیز هست.البته کم اتفاق مى‏افتد که چیزى که پشت به انسان کند دوباره برگشته و روى نماید» (38) .
على علیه السلام به حکومت انقلابى خود ادامه داد و چنانکه لازمه طبیعت هر نهضت انقلابى است،عناصر مخالف که منافعشان به خطر مى‏افتد از هر گوشه و کنار سر به مخالفت بر افراشتند و به نام خونخواهى خلیفه سوم،جنگهاى داخلى خونینى بر پا کردندـکه تقریبا در تمام مدت خلافت على علیه السلام ادامه داشتـبه نظر شیعه،مسببین این جنگهاى داخلى جز منافع شخصى منظورى نداشتند و خونخواهى خلیفه سوم،دستاویز عوامفریبانه‏اى بیش نبود و حتى سوء تفاهم نیز در کار نبود (39) .سبب جنگ اول که«جنگ جمل»نامیده مى‏شود،غائله اختلاف طبقاتى بود که از زمان خلیفه دوم در تقسیم مختلف بیت المال پیدا شده بود،على علیه السلام پس از آنکه به خلافت شناخته شد،مالى در میان مردم بالسویه

 

” درست در حالى که پیغمبر اکرم رحلت فرمود و هنوز جسد مطهرش دفن نشده بود و اهل بیت و عده‏اى از صحابه سرگرم لوازم سوگوارى و تجهیزاتى بودند که خبر یافتند عده‏اى دیگرـکه بعدا اکثریت را بردندـبا کمال عجله و بى آنکه با اهل بیت و خویشاوندان پیغمبر اکرم و هوادارانشان مشورت کنند و حتى کمترین اطلاعى بدهند،از پیش خود در قیافه خیرخواهى،براى مسلمانان خلیفه معین نموده‏اند و على و یارانش را در برابر کارى انجام یافته قرار داده‏اند. على علیه السلام و هواداران او مانند عباس و زبیر و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار پس از فراغ از دفن پیغمبر اکرم

صلى الله علیه و آله و سلم و اطلاع از جریان امر در مقام انتقاد بر آمده به خلافت انتخابى و کارگردانان آن اعتراض نموده اجتماعاتى نیز کرده‏اند ولى پاسخ شنیدند که صلاح مسلمانان در همین بود; “

قسمت فرمود (40) چنانکه سیرت پیغمبر اکرم نیز همانگونه بود و این روش زبیر و طلحه را سخت بر آشفت و بناى تمرد گذاشتند و به نام زیارت کعبه،از مدینه به مکه رفتند و ام المؤمنین عایشه را که در مکه بود و با على علیه السلام میانه خوبى نداشت با خود همراه ساخته به نام خونخواهى خلیفه سوم!نهضت و جنگ خونین جمل را بر پا کردند (41) .
با اینکه همین طلحه و زبیر هنگام محاصره و قتل خلیفه سوم در مدینه بودند از وى دفاع نکردند (42) و پس از کشته شدن وى اولین کسى بودند که از طرف خود و مهاجرین با على بیعت کردند (43) و همچنین ام المؤمنین عایشه خود از کسانى بود که مردم را به قتل خلیفه سوم تحریص مى‏کرد (44) و براى اولى بار که قتل خلیفه سوم را شنید به وى دشنام داد و اظهار مسرت نمود.اساسا مسببین اصلى قتل خلیفه،صحابه بودند که از مدینه به اطراف نامه‏ها نوشته مردم را بر خلیفه مى‏شورانیدند .
سبب جنگ دوم که جنگ صفین نامیده مى‏شود و یک سال و نیم طول کشید،طمعى بود که معاویه در خلافت داشت و به عنوان خونخواهى خلیفه سوم این جنگ را بر پا کرد و بیشتر از صد هزار خون ناحق ریخت و البته معاویه در این جنگ حمله مى‏کرد نه دفاع،زیرا خونخواهى هرگز به شکل دفاع صورت نمى‏گیرد.
عنوان این جنگ«خونخواهى خلیفه سوم»بود با اینکه خود خلیفه سوم در آخرین روزهاى زندگى خود براى دفع آشوب از معاویه استمداد نمود وى با لشگرى از شام به سوى مدینه حرکت نموده آنقدر عمدا در راه توقف کرد تا خلیفه را کشتند آنگاه به شام‏برگشته به خونخواهى خلیفه قیام کرد (45) .
و همچنین پس از آنکه على علیه السلام شهید شد و معاویه خلافت را قبضه کرد،دیگر خود خلیفه سوم را فراموش کرده،قتله خلیفه را تعقیب نکرد!!
پس از جنگ صفین،جنگ نهروان در گرفت،در این جنگ جمعى از مردم که در میانشان صحابى نیز یافت مى‏شد،در اثر تحریکات معاویه در جنگ صفین به على علیه السلام شوریدند و در بلاد اس

لامى به آشوبگرى پرداخته هر جا از طرفداران على علیه السلام مى‏یافتند مى‏کشتند،حتى شکم زنان آبستن را پاره کرده جنینها را بیرون آورده سر مى‏بریدند (46) .
على علیه السلام این غائله را نیز خوابانید ولى پس از چندى در مسجد کوفه در سر نماز به

دست برخى از این خوارج شهید شد.
بهره‏اى که شیعه از خلافت پنجساله على (ع) بر داشت
على علیه السلام در خلافت چهار سال و نه ماهه خود اگر چه نتوانست اوضاع درهم ریخته اسلامى را کاملا به حال اولى که داشت‏برگرداند ولى از سه جهت عمده موفقیت حاصل کرد:
1ـبه واسطه سیرت عادله خود،قیافه جذاب سیرت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را به مردم،خاصه به نسل جدید نشان داد،وى در برابر شوکت کسرایى و قیصرى معاویه در زى فقرا و مانند یکى از بینواترین مردم زندگى مى‏کرد.وى هرگز دوستان و خویشاوندان و خاندان خود را بر دیگران مقدم نداشت و توانگرى را به گدایى و نیرومندى را به ناتوانى ترجیح نداد .
2ـبا آن همه گرفتاریهاى طاقت فرسا و سرگرم کننده،ذخایر گرانبهایى از معارف الهیه و علوم حقه اسلامى را میان مردم به یادگار گذاشت.
مخالفین على علیه السلام مى‏گویند:وى مرد شجاعت بود نه مرد سیاست،زیرا او مى‏توانست در آغاز خلافت خود،با عناصر مخالف،موقتا از در آشتى و صفا در آمده آنان را با مداهنه راضى و خشنود نگهدارد و بدین وسیله خلافت خود را تحکیم کند سپس به قلع و قمعشان بپردازد .
ولى اینان این نکته را نادیده گرفته‏اند که خلافت على یک نهضت انقلابى بود و نهضتهاى انقلابى باید از مداهنه و صورت سازى دور باشد.مشابه این وضع در زمان بعثت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز پیش آمد و کفار و مشرکین بارها به آن حضرت پیشنهاد سازش دادند و اینکه آن حضرت به خدایانشان متعرض نشود ایشان نیز کارى با دعوت وى نداشته باشند ولى پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نپذیرفت با اینکه مى‏توانست در آنروزهاى سخت،مداهنه و سازش کرده موقعیت خود را تحکیم نماید،سپس به مخالفت دشمنان قد علم کند .اساسادعوت اسلامى هرگز اجازه نمى‏دهد که در راه زنده کردن حقى،حق دیگرى کشته شود یا باطلى را با باطل دیگرى رفع نمایند و آیات زیادى در قرآن کریم در این باره موجود است (47) .
گذشته از اینکه مخالفین على در باره پیروزى و رسیدن به هدف خود از هیچ جرم و جنایت و نقض قوانین صریح اسلام (بدون استثنا) فرو گذارى نمى‏کردند و هر لکه را به نام اینکه صحابى هستند و مجتهدند،مى‏شستند ولى على به قوانین اسلام پایبند بود.

از على علیه السلام در فنون متفرقه عقلى و دینى و اجتماعى نزدیک به یازده هزار کلمات قصار ضبط شده (48) و معارف اسلام را (49) در سخنرانیهاى خود با بلیغترین لهجه و روانترین بیان ایراد نموده (50) وى دستور زبان عربى را وضع کرد و اساس ادبیات عربى را بنیاد نهاد.وى اول کسى است در اسلام که در فلسفه الهى غور کرده (51) به سبک استدلال آزاد و برهان منطقى سخن گفت و مسائلى را که تا آن روز در میان فلاسفه جهان،مورد توجه قرار نگرفته بود طرح کرده و در این باب بحدى عنایت به خرج مى‏داد که در بحبوحه (52) جنگها به بحث علمى مى‏پرداخت.
3ـگروه انبوهى از رجال دینى و دانشمندان اسلامى را تربیت کرد (53) که در میان ایشان جمعى از زهاد و اهل معرفت مانند«اویس قرنى و کمیل بن زیاد و میثم تمار و رشید هجرى»وجود دارند که در میان عرفاى اسلامى،مصادر عرفان شناخته شده‏اند و عده‏اى مصادر اولیه علم فقه و کلام و

تفسیر و قرائت و غیر آنها مى‏باشند.
انتقال خلافت به معاویه و تبدیل آن به سلطنت موروثى
پس از شهادت امیر المؤمنین على علیه السلام به موجب وصیت آن حضرت و بیعت مردم،حضرت حسن بن على علیهما السلام که پیش شیعه دوازده امامى،امام دوم مى‏باشد متصدى خلافت شد ولى معاویه آرام ننشسته به سوى عراقـکه مقر خلافت بودـلشکر کشیده با حسن بن على به جنگ پرداخت .
وى با دسیسه‏هاى مختلف و دادن پولهاى گزاف،تدریجا یاران و سرداران حسن بن على را فاسد کرده بالأخره حسن بن على را مجبور نمود که به عنوان صلح،خلافت را به وى واگذار کند و حسن بن على نیز خلافت را به این شرط که پس از در گذشت معاویه،به وى‏برگردد و به شیعیان تعرض نشود،به معاویه واگذار نمود (54) .
در سال چهل هجرى،معاویه بر خلافت اسلامى استیلا یافت و بلافاصله به عراق آمده در سخنرانى که کرد به مردم اخطار نموده و گفت:«من با شما سر نماز و روزه نمى‏جنگیدم بلکه مى‏خواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم» (55) !!
و نیز گفت:«پیمانى که با حسن بستم لغو و زیر پاى من است!!» (56) معاویه با ای

ن سخن اشاره مى‏کرد که سیاست را از دیانت جدا خواهد کرد و نسبت به مقررات دینى،ضمانتى نخواهد داشت و همه نیروى خود را در زنده نگهداشتن حکومت خود به کار خواهد بست و البته روشن است که چنین حکومتى سلطنت و پادشاهى است نه خلافت و جانشینى پیغمبر خدا.و از اینجا بود که بعضى از کسانى که به حضور وى بار یافتند به عنوان پادشاهى سلامش دادند (57) و خودش نیز در برخى از مجالس خصوصى،از حکومت خود با ملک و پادشاهى تعبیر مى‏کرد (58) اگر چه در ملأ عام خود را خلیفه معرفى مى‏نمود.

و البته پادشاهى که بر پایه زور استوار باشد وراثت را به دنبال خود دارد و بالأخره نیز به نیت خود جامه عمل پوشانید و پسر خود یزید را که جوانى بى‏بند و بار بود و کمترین شخصیت دینى نداشت،ولایت عهدى داده به جانشینى خود برگزید (59) و آن همه حوادث ننگین را به بار آورد.
معاویه با بیان گذشته خود اشاره مى‏کرد که نخواهد گذاشت حسن علیه السلام پس از وى به خلافت برسد،یعنى در خصوص خلافت بعد از خود،فکرى دیگر دارد و آن همان بود که حسن علیه السلام را با سم شهید کرد (60) و راه را براى فرزند خود یزید هموار ساخت.معاویه با الغاى پیمان نامبرده مى‏فهمانید که هرگز نخواهد گذاشت شیعیان اهل بیت در محیط امن و آسایش بسر برند و کما فى السابق به فعالیتهاى دینى خود ادامه دهند و همین معنا را نیز جامه عمل پوشانید (61) .
وى اعلام نمود که هر کس در مناقب اهل بیت حدیثى نقل کند هیچگونه مصونیتى در جان و مال و عرض خود نخواهد (62) داشت و دستور داد هر که در مدح و منقبت سایر صحابه و خلفا حدیثى‏بیاورد،جایزه کافى بگیرد و در نتیجه اخبار بسیارى در مناقب صحابه جعل شد (63) و دستور داد در همه بلاد اسلامى در منابر به على علیه السلام ناسزا گفته شود (و این دستور تا زمان عمر بن عبد العزیز خلیفه اموى«99ـ011»اجرا مى‏شد) وى به دستیارى عمال و کارگردانان خود که

جمعى از ایشان صحابى بودند،خواص شیعه على علیه السلام را کشت و سر برخى از آنان را به نیزه زده در شهرها گردانیدند و عموم شیعیان را در هر جا بودند به ناسزا و بیزارى از على تکلیف مى‏کرد و هر که خود دارى مى‏کرد به قتل مى‏رسید (64) .
سخت‏ترین روزگار براى شیعه
سخت‏ترین زمان براى شیعه در تاریخ تشیع،همان زمان حکومت بیست ساله معاویه بود که شیعه هیچگونه مصونیتى نداشت و اغلب شیعیان اشخاص شناخته شده و مارک دار بودند و دو تن از پیشوایان شیعه (امام دوم و امام سوم) که در زمان معاویه بودند،کمترین وسیله‏اى براى برگرد

انیدن اوضاع ناگوار در اختیار نداشتند حتى امام سوم شیعه که در شش ماه اول سلطنت یزید،قیام کرد با همه یاران و فرزندان خود شهید شد،در مدت ده سالى که در خلافت معاویه مى‏زیست تمکن این اقدام را نیز نداشت.
اکثریت تسنن،این همه کشتارهاى ناحق و بى‏بند و باریها را که به دست صحابه و خاصه معاویه و کارگردانان وى انجام یافته است،توجیه مى‏کنند که آنان صحابه بودند و به مقتضاى احادیثى که

از پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم رسیده،صحابه مجتهدند و معذور و خداوند از ایشان راضى است و هر جرم و جنایتى که از ایشان سر بزند معفو است!!!ولى شیعه این عذر را نمى‏پذیرد،زیرا:
اولا:معقول نیست یک رهبر اجتماعى مانند پیغمبر اکرم صلى الله علیه و اله و سلم براى احیاى حق و عدالت و آزادى بر پا خاسته و جمعى را هم عقیده خود گرداند که همه هستى خود را در راه این منظور مقدس گذاشته آن را لباس تحقق بخشند و وقتى که به منظور خود نایل شد،یاران خود را نسبت به مردم و قوانین مقدسه خود آزادى مطلق بخشد و هر گونه حقکشى و تبهکارى و بى بند و بارى را از ایشان معفو داند،یعنى با دست و ابزارى که بنایى را بر پا کرده با همان دست و ابزار آن را خراب کند.
و ثانیا:این روایات که صحابه را تقدیس و اعمال ناروا و غیر مشروع آنان را تصحیح مى‏کند و ایشان را آمرزیده و مصون معرفى مى‏نماید از راه خود صحابه به ما رسیده و به روایت ایشان نسبت داده شده است و خود صحابه به شهادت تاریخ قطعى با همدیگر معامله مصونیت و معذوریت نمى‏کردند،صحابه بودند که دست به کشتار و سب و لعن و رسوا کردن همدیگر گشودن و هرگز کمترین اغماض و مسامحه‏اى در حق همدیگر روا نمى‏داشتند.
بنابر آنچه گذشت،به شهادت عمل خود صحابه،این روایات صحیح نیستند و اگر صحیح باشند مقصود از آنها معناى دیگرى است غیر از مصونیت و تقدیس قانونى صحابه.

ان او کرده‏اند اظهار (65) رضایت فرماید،معناى آن،تقدیر از فرمانبردارى گذشته آنان است نه اینکه در آینده مى‏توانند هر گونه نافرمانى که دلشان مى‏خواهد بکنند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

مقاله در مورد بازاریابی کروی در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

مقاله در مورد بازاریابی کروی در pdf دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد مقاله در مورد بازاریابی کروی در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی مقاله در مورد بازاریابی کروی در pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن مقاله در مورد بازاریابی کروی در pdf :

بازاریابی کروی

چکیده :
در متون بازاریابی موضوع همیشگی و مورد بحث این است که شرکت ها نه تنها باید به نیازها و خواسته های مشتریان خود ، بلکه به خواسته ها و نیازهای مشتریان مشتریانشان نیز توجه کنند و از این موضوع به عنوان مفهومی از بازاریابی یاد شده است که هدف آن ایجاد و احیای مجدد مفهوم بازاریابی در ورای سطوح سنتی یعنی ، تولید کنندگان ، عرضه کنندگان ، عمده فروشان ، خرده فروشان ، مشتریان و مصرف کنندگان در کانال های بازاریابی است .

تلاش تحقیقات آتی باید بیشتر صرف ایجاد پلی بین سطوح روشن و آشکار خط مشی های آغازین و پایانی کانال های بازاریابی باشد که در این رابطه باید اقتصاد و عوامل بوم شناختی در نظر گرفته شود .

مقدمه : در سال های پایانی 1940 کارایی تولید عامل ضروری برای دستیابی به حفظ عملکرد خوب در عملیات تجاری موفق در بازار محسوب میشد . در دهه 1950 محققان بازاریابی این بحث را مطرح کردند که شرکت ها باید توجه بیشتری به نیازها و خواسته های مشتریان داشته باشند و این راهکار بنیادی اغلب به عنوان مفهوم بازاریابی شناخته شد که یکی از مشهورترین ومهمترین دیدگاه هایی است که در آثار بازاریابی تاکنون پدیدار شده است. Mckitterick عنوان می کند : مهم ترین

وظیفه و مهارت بازاریابی این نیست که مشتری را به انجام عملی که در راستای منفعت شرکت است وادار کنیم ، بلکه باید در انجام کاری که در راستای منافع مشتری است ، مهارت داشته باشیم . پس مفهوم بازاریابی به این معنا است که نیازها و خواسته های مشتری باید هدف هر فعالیت و فرآیند بازاریابی باشد. در آن زمان توجه به خواسته های مشتری نوعی تغییر اساسی در دیدگاه های جاری مدیریتی محسوب می شد و دیگر محققان آن زمان نیز با این نظریه موافق بودند

. به عنوان مثال Keith نتیجه گیری کرد که توجه ما از مسئله تولید به مشکلات بازاریابی تغییر کرده است و می توانیم از محصول خود ، کالایی که مشتری میخواهد را بسازیم و این فرآیند از عملکرد شرکت تا بازار را شامل میشود . احیای مجدد مفهوم بازاریابی با پدیده ای به نام نزدیک بینی

بازاریابی نزدیک ، توامان است . Levitt معتقد است از آنجا که موقعیت فعلی بسیار سود آور است ، بازاریابان این واقعیت را نادیده می گیرند که تغییراتی که دربازار صورت می گیرد ، نیازمند توجه عمیقی است . مفهوم نزدیک بینی بازاریابی نیازمند گسترش مفهوم بازاریابی است . مفهوم آمیخته بازاریابی از دیدگاه های معاصر و جدید است که به وسیله دیگر محققان بسط یافته است و دیگر

جنبه های کاربردی آن ، مثل محصول ، توزیع ، فروش را توضیح می دهد . در دهه 1990 دیدگاه مشتری مداری و استفاده از کانال های مشتری محوری در صنایع خودروسازی واژه درست و به موقع (JIT) به کار گرفته شد ، در حالیکه در صنایع منسوجات وخرده فروشی اصطلاح واکنش سریع وبهترین پاسخ به مشتری به منظور افزایش هماهنگی در عملکرد به کار گرفته شد . براساس این دیدگاه مشتری در نقطه شروع دیده میشود و نه در پایان خط Steudeland Desrulle عنوان کرد که در کلاس جهانی بودن به معنای قابلیت عرضه محصولات در بازار ، با کیفیت مطلوبتر و ارزش بیشتر

علاوه بر رقابتی بودن است . لذا با توجه به مفهوم فعلی ، موثر بودن بازاریابی ، در دنیای بازاریابی است و علیرغم گستردگی شناخت مفهوم بازاریابی هنوز هم از گویایی کاملی در بیان یکپارچگی ، دوام و چرخه کامل کانال های بازاریابی در گذشته – حال – آینده ناتوان بوده است وبه سطوح مشخصی از کانال های بازاریابی محدود شده است وسعی بر شناسایی کانال های جدید ندارد . لذا واژه مفهوم بازاریابی کروی ابداع شد و هدف آن تجدید حیات مفهوم بازاریابی با بهره گیری از پیوند سطوح پایین و بالا و پیوند مجدد سطوح قبلی و بعدی کانال های بازاریابی است .
بررسی سوابق
مفهوم بازاریابی کروی از رویکردی عمودی و پایین نگر برخوردار است و به سطوح متوالی و منفرد میان عاملین مستقیم و یا غیر مستقیم در کانال های بازاریابی اشاره دارد و علاوه بر آن کاربرد بازار محوری دارد و تمرکزش روی سطوح مشتریان و مشتریان مشتریان و یا مشتریان در بازار است . لذا مفهوم بازاریابی معمولا” موضوعات افقی را در بر نمی گیرد . حتی اگر از حساسیت مصرف کننده

برخوردار باشد : Mckitterick اظهار نظر می کند که به منظور برنامه ریزی و تفکر مناسب درباره این که رقابت در بازار چه دستاوردی ممکن است داشته باشد و همچنین اثرات احتمالی آن قبل از به کارگیری منابع چند میلیون دلاری به اطلاعاتی در مورد مشتری که جوابگوی تئوری ما باشد نیازمندیم . درابتدای قرن 20 محققین برای تحلیل این که چگونه میتوانند کانال های بازاریابی را با کیفیت

هرچه بیشتر پایه گذاری کنند تا در راستای منافع نهایی مصرف کننده باشد ، مبانی اقتصاد را مورد بررسی قرار دادند و اصول مختلفی که ممکن است عملیات انجام گرفته در کانال های بازاریابی را تحت تاثیر قرار دهد ، بررسی کردند . مثلا” قانونی به نام به تعویق انداختن وجود دارد که میتوان آن را راهکار کشش نامید و اصل دیگر به نام احتکار است که میتوان آن را به عنوان راهکار در نظر گرفت . رویکرد کل نگرانه کانال بازاریابی مورد توجه عمده بسیاری از صنایع در بازار رقابتی است . ویژگی

مشترک در کانال های بازاریابی آن است که یک شروع و پایان دارد . به طور مرسوم تئوری کانال ، تمرکزی روی وابستگی عمودی میان عملیات تجاری شرکت ها است . کانال بازاریابی شامل تعداد زیادی از عاملین و یا واسطه هاست که در فرآیند معاملات شرکت می کنند تا با همکاری هم کارایی کانال را ارتقا بخشند . شرکت ها زمانی میل به جدا شدن دارند که احساس بی نیازی

نسبت به دیگران داشته باشند . در کانال های بازاریابی فعالیت ها تخصصی است و یک توزیع وظیفه ای میان شرکت ها وجود دارد . امروزه شرکت ها اغلب در کانال های بازاریابی سعی می کنند که مشتری را راضی نگه دارند . عموما” یک ارتباط متقابل میان شرکت ها در کانال های بازاریابی وجود دارد . وابستگی موجود بین شرکت ها به علت ضرورت همکاری و هماهنگی در

فعالیت های تجاری به منظور دستیابی به اهداف فردی و یا گاهی اوقات اهداف متقابل است . وابستگی موجود بین شرکت ها در کانال های بازاریابی مفهوم بازاریابی را بهبود می بخشد . چرا که هدف آن فقط راضی کردن نیازها و خواسته های مشتری و مشتریان مشتری نیست ، بلکه به نیازمندی ها و خواسته های مشتریان خارج از کانال بازاریابی نیز توجه می کند . ایجاد ارزش در

کانال بازاریابی اغلب به عنوان یک فرآیند تدریجی یا متوالی که در آن ارزشی در طول زنجیره ها یا سیستم ارزشی افزوده میشود بیان میگردد ، تا جایی که در ابتدای قرن بیستم عقیده پیشرفت تدریجی و مداوم فرآیند ارزش افزوده مطرح گردید . Weld می گوید : در هر مرحله به وسیله افرادی که با محصول مرتبط هستند ، برای محصول ارزش افزوده ایجاد می گردد . به عنوان مثال این

مسئله از تولید کننده شروع میشود و توسط دیگر شرکت ها ادامه می یابد ( واسطه ها ) تا به مصرف کننده برسد . اغلب چنین بیان میشود که در هر گام و یا عملی که در این فرآیند وجود دارد ارزش کالا ارتقا می یابد و یا ارزش افزوده در تولید محصول در کانال بازاریابی به مصرف کننده اضافه میشود . لذا بدیهی است که محققان چنین نتیجه گیری کنند که کانال های بازاریابی باید مشتری مدار باشند . به عبارت دیگر در کانال های بازاریابی جایگاه مصرف کننده در آخر خط است . عیب

بزرگ این کار که در اغلب آثار وجود دارد این است که کانال های بازاریابی به منظور تقویت دوام شرکت ها در ادامه فعالیت تجاری و در چرخه کلی فعالیت کوتاه مدت وبلند مدت شرکت باید یکپارچه شوند . روی هم رفته در این دیدگاه باید عوامل اقتصادی و اجتماعی و آداب رسوم مورد تاکید قرار گیرد . اگرچه مفهوم بازاریابی در دهه 1950 ایجاد شده است ، اما اصول ومفهوم

بازاریابی به عنوان یک پدیده در آثار مربوط به قرن 20 ذکر شده است و تلاش شرکت ها در جهت رضایت مندی مشتریان است، در این راستا Shaw عنوان می کند : کالا ساخته میشود که رضایت مندی ایجاد کند نه این که فر

وخته شود . امروزه یک بازرگان موفق باید در جستجوی نیازهای غیر آگاهانه مشتری باشد .
مفهوم بازاریابی کروی
در کانال های بازاریابی پیچیدگی وجود دارد که علت آن مجموعه ای از محتویات و تعاملات است و این امر شامل اجزای عمومی یعنی عاملین فعالیت ها و منابع است ، و هم چنین فصول مشترکی مثل تعاملات و هماهنگی و همکاری و رقابت در آن دخالت دارد و علاوه براین به یکپارچگی وسیکل کامل در اقتصاد و جامعه و عوامل بوم شناختی نیز نیازمندیم . عامل بوم شناختی در جایی که همه چیز در یک زمان اتفاق می افتد محدودیت بیرونی ایجاد میکند . هنگامی که عوامل اجتماعی

به اقتصاد و عوامل بوم شناختی بستگی دارد ، عوامل اقتصادی ثابت و اساسی اند . همه اینها از مفهوم بازاریابی کروی در کانال های بازاریابی اقتباس میشود . ماخذ معمولی مفهوم بازاریابی بر اساس نیازها و خواسته ها و نیازمندی های مصرف کننده به سه دسته تقسیم میشود . در مرحله اول مفهوم بازاریابی ممکن است برمبنای ماخذ تدریجی میان فعالیت های عاملین و منابع در کانال های بازاریابی باشد . این بدان معنا است که هر عامل فقط نیازها و خواسته های سطوح پایین

بعدی را در نظر می گیرد و این بیان کننده ماخذ گام به گام سطوح پایین و بالا در کانال بازاریابی است . در قسمت دوم مفهوم بازاریابی ممکن است برمبنای ماخذ مشترک میان فعالیت عامل و منابع در کانال بازاریابی باشد و فعالیت عامل و منابع ، نشان دهنده نیازها و خواسته های سطوح مصرف کننده ( تولید کننده – عمده فروش – خرده فروش ) و ماخذ سطوح پایین مفهوم بازاریابی در کانال بازاریابی است و تاکید آن روی همکاری و هماهنگی و تعامل میان سطوح ضعیف است

. در قسمت سوم مفهوم بازاریابی ممکن است برمبنای ماخذ جمعی میان عاملین و منابع در کانال بازاریابی باشد . این بدان معناست که عاملین به نیازها و خواسته ها و احتیاجات سطوح پایین تر توجه دارند . ( مانند این که تولید کنندگان توجه بیشتری به عمده فروش ، خرده فروش ومشتری دارند و عمده فروش به خرده فروش و مشتری توجه می کند و خرده فروش به مشتری توجه دارد . ) این شاخه ای از روند کلی مفهوم بازاریابی است . هرچند این مفهوم ویژگی یکپارچگی و دوام و چرخشی خدمات رسانی و گونه های غیر مستقیم شبکه بازاریابی را در نظر نمی گیرد .
نتیجه گیری و پیشنهاد
تقریبا” به مدت یک قرن متمادی در متون بازاریابی مشتری ، مشتری و مصرف کننده عواملی و جدی را تشکیل می داده اند . با وجود این محققان و تحلیلگران هنوز تمایل به حذف و حتی فراموش کردن یکپارچگی و ادامه دار بودن و چرخش کامل عوامل و اجزا در مواجه با کانال بازاریابی در هردو بعد عملی و تئوری را دارند . در یک دیدگاه کلی ، کانال بازاریابی اغلب به صورت حیاتی برای عملیات

تجاری موفقیت آمیز و منبع دوم از نظر اهمیت ذکر میگردد . مسئله پیچیده و مشکل در ابعاد عملی و کاربردی مفهوم بازاریابی این است که آنها از دو بعد یکنواختی ودوام عوامل مختلف در مواجه با کانال بازاریابی محدودیت پیدا میکنند و اشکال استفاده از مفهوم بازاریابی در متون مربوطه این است که عدم پیوند یکپارچه اجزا و طبقات مختلف از نقطه شروع تا خاتمه کانال بازاریابی با اتصال

مجدد اجزا و عناصر از سطوح مختلف قبلی و بعدی کانال بازاریابی است . پس توجه زیادی به چرخش کامل عناصر در ورای کانال های بازاریابی لازم است . در نتیجه آسان نیست که بین عرضه و تقاضا از نقطه شروع تا پایان کانال های بازاریابی هماهنگی بوجود آید .پس در این زمان احیا مجدد مرزهای بازاریابی با هدف چرخش کامل ضرورت می یابد و بهترین عملکرد و تمرین این است که بیشتر و بیشتر در این موضوع مهارت یابیم . مفهوم بازاریابی کروی میتواند به احیا مجدد مرزها از نظر تئوری و بهترین عملکرد در مفهوم بازاریابی کمک کند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

بررسی سیستم های عامل در pdf

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

توجه : این پروژه به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

بررسی سیستم های عامل در pdf دارای 322 صفحه می باشد و دارای تنظیمات کامل در Power Point می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل پاور پوینت بررسی سیستم های عامل در pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

 

عناوین فصل ها:
فصل اول : نگاه کلی به سخت افزار.
فصل دوم: نگاه کلی به سیستم عامل.
فصل سوم: فرآیندها.
فصل چهارم: نخها ،چند پردازشی متقارن و زیر هسته ها
فصل پنجم: همزمانی:انحصار متقابل و همگام سازی.
فصل ششم : بن بست و گرسنگی.
فصل هفتم: مدیریت حافظه.
قصل هشتم: حافظه مجازی.
فصل نهم: زمان بندی تک پردازنده ای

نگاه کلی به سخت افزار:

چهارعناصر اصلی سخت افزار:

1- پردازنده (cpu): کنترل و پردازش داده ها .

2- حافظه اصلی: ذخیره داده ها و برنامه ها و نا پایدار.

3- مولفه های ورودی و خروجی: انتقال داده ها بین کامپیوتر و محیط خارجی .

4- اتصالات داخلی سیستم: جهت ارتباط بین سه مولفه دیگر .

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر
<   <<   166   167   168   169   170   >>   >